نقد و بررسی فیلم The Amazing Spider-Man – موبوگیم
حدود ۱۳ سال از اکران فیلم The Amazing Spider-Man میگذرد. فیلمی که در سال ۲۰۱۲ به عنوان ریبوت سهگانه سم ریمی به روی پرده سینما رفت. اکنون در تعطیلات نوروزی، فرصت خوبیست که نگاهی دوباره به این اثر متمایز از دنیای اسپایدرمن بیندازیم و بدون نظر تعصبی (چه طرفدار و چه هیتر) به نقد و بررسی این اثر بپردازیم.
در سال ۲۰۰۹ کمپانی سونی اعلام کرد که فیلم Spider-Man 4 با همان تیم سابق -متشکل از سم ریمی، توبی مگوایر و کیرستن دانست- در ماه مه ۲۰۱۱ اکران خواهد شد. اما فیلم Spider-Man 4 تا به امروز، یک معمای حل نشده است. این گونه بود که سونی، مارک وب را برای ساخت فیلم جدید اسپایدرمن به کار گرفت تا آنها داستان محبوبترین ابرقهرمان مارول را از نو تعریف کنند. مارک وب در جایگاه کارگردان در کنار نویسندگان کارنامهداری همچون آلوین سارجنت (برنده دو جایزۀ اسکار و نویسندۀ فیلمنامۀ فیلم Spider-Man 2)، استیو کلاوز (نویسندۀ فیلمنامۀ سری فیلمهای هری پاتر و نامزد اسکار) و جیمز وندربیلت (نویسندۀ فیلمنامۀ فیلم Zodiac) با بودجۀ کلان ۲۳۰ میلیون دلاری کار را برعهده گرفت. نتیجۀ کار از دید منتقدان اثری قابل قبول بود و در باکس آفیس هم با فروشی ۷۶۰ میلیون دلاری به هفتمین فیلم پرفروش سال تبدیل شد.

اما چرا از بین این همه آثار، من فیلم مردعنکبوتی شگفتانگیز را برای نقد انتخاب کردهام؟ این پرسش دلایل متعدد شخصی و غیرشخصی دارد. اولا همگان ناظر افول سینمای ابرقهرمانی (Superhero) هستند. زیر ژانری که در دهۀ گذشته حتی به قلۀ هالیوود، باکس آفیس و بحث جهانی رسیده بود؛ حالا رفته رفته دارد به همان میزانِ دهۀ هشتاد میلادی به بخشی بیاهمیت در سینمای روز تبدیل میشود. بنابراین الان موقع خوبیست که به بررسی اثر خوش ساختی در سینمای ابرقهرمانی بپردازیم که اتفاقا هیچگاه نتوانسته در بین منتقدان و اهالی سینما به جایگاهی که محقش است برسد. ثانیا مردعنکبوتی شگفتانگیز از منظر سینمایی بسیار کنجکاویبرانگیز است چرا که زمانی که این فیلم ساخته شد؛ نه اندرو گارفیلد به بازیگری مشهور تبدیل شده بود و نه اما استون! در حالی که بدون تعارف این دو بازیگر از بهترینهای حال حاضر در هالیوود هستند. اما استونی که پس از نقشآفرینی در فیلم Easy A در سال ۲۰۱۰ با این فیلم توانست نگاه جهانی را به سوی خود منعطف سازد و سپس با نقشآفرینی در فیلم بردمنِ ایناریتو، لالاندِ شزل و آثار لانتیموس توانست به جایگاه خاصی که اکنون در آن قرار دارد برسد و تا بدین لحظه موفق به کسب ۲ جایزه اسکار و تعداد فراوانی از جوایز دیگر هم شده است. بدون شک تماشای یکی از بهترین بازیگران زن هزارۀ جدید جذابیتهای خودش را دارد.

دلیل دیگری که بنده فیلم The Amazing Spider-Man را انتخاب کردهام کمی شخصی است. بنده از کودکی -مثل اغلب کودکان دهه هفتادی و هشتادی- عاشق اسپایدرمن توبی مگوایر بودهام و هنوز هم هستم. اما همیشه این مقایسهای که مابین آثار مارک وب و سم ریمی بوده است باعث کمجلوه کردن این دو فیلم شده است. بنابراین خواستم در این فرصت نوروزی باری دیگر به دور از تعصبات بچگانه، به عنوان یک عضو کوچکی از خانوادۀ سینما، به بررسی سینمایی این اثر بپردازم و باری دیگر نگاهها را به این اثر معطوف سازم. حال با این مقدمه به نقد و بررسی فیلم The Amazing Spider-Man (2012) میپردازم:

مردعنکبوتی شگفتانگیز افتتاحیه بسیار خوبی دارد. پس از نمایش لوگوی کلمبیا پیکچرز و مارول، نام The Amazing Spider-Man با طرحی جذاب از عنکبوت و تار عنکبوت روی صفحه نقش میبندد و در این بین موسیقی جیمز هورنز فقید آقایی میکند! جیمز هورنر بزرگ نیازی به تعریف و تمجید ندارد. برندۀ دو جایزۀ اسکار که موسیقی متنهای درخشان و مشهوری از جمله تایتانیک و شجاعدل را ساخته است؛ در این فیلم یکی از بزرگترین برگ برندههای فیلم است که ردپایش در تمامی سکانسها دیده میشود. اصولا فیلمهای مردعنکبوتی همواره از منظر موسیقی متن و آهنگسازی، آثاری باکیفیت بالا بودهاند. چه دنی الفمن و کریستوفر یانگ در سهگانه سم ریمی باشد، چه هانس زیمر در مردعنکبوتی شگفتانگیز ۲ و چه مایکل جاکینو در سهگانه مردعنکبوتی MCU.

پس از تیتراژ خوب ۱ دقیقهای، فیلمساز گذشته و کودکی پیتر پارکر را به ما نمایش میدهد که چگونه شد که پدر و مادرش او را ترک و پیترِ کوچک را به دستان عمو بن و زنعمو مِی سپردند. در این سکانس، فضای مرموزی که جیمز هورنر خلق میکند به شدت به کمک کارگردانی خوب مارک وب میآید و بیننده را برای اولین بار در فیلمهای اسپایدرمن با فضایی رمزآلود روبهرو میکند. سپس با یک کات بسیار خوب اندرو گارفیلد را میبینیم و این چنین TASM آغاز میشود.
شخصیتپردازی پیتر پارکر به سرعت و به شکلی استادانه شکل میگیرد. پسری که خجالتی است (صحنۀ مکالمۀ او با همکلاسی -دختر- را به خاطر بیاورید) اما نِرد نیست. پسری که ساکت و کمحرف است اما بیزبان نیست. فلش در ابتدای فیلم او را مسخره میکند و پیتر کم میآورد و پاسخی به او نمیدهد اما خیلی زود وقتی میبیند که فلش در حال قلدری و ظلم به دیگری است؛ خیلی مردانه وارد صحنه میشود و با فلش درگیر میشود و البته که در انتها کتک میخورد و روی زمین میافتد چرا که قدرت کمی دارد. چنین شخصیتپردازی قدرتمندی با ترسیم مرزهای دقیق میان صفات گفته شده یکی از بزگترین نقاط قوت فیلم است که مارک وب به خوبی از پس آن بر میآید. اصولا مارک وب در ساخت شخصیت خوب عمل میکند و این را در آثار دیگرش هم میتوان دید.
سپس دیالوگی بین پیتر و گوئن شکل میگیرد و آغازی میشود بر عشقی بهیادماندنی در سینما. همهچیز این افتتاحیه درست و دقیق است و تک تک کلماتی که بین گوئن و پیتر رد و بدل میشوند در عین سادگی و باورپذیری، به شدت بامزه و زیرکانه هستند و کاملا با کاراکترها همخوانی دارند. البته در این بین نمیتوان از بازی قدرتمند اندرو گارفیلد در نقش پیتر پارکر گذشت. در ادامه به نقشآفرینی بسیار خوب اندرو گارفیلد با جزئیات بیشتری اشاره خواهم کرد.
پیتر به خانه میرود و دیالوگ کوتاهی با عمو بن (مارتین شین) و زن عمو مِی (سالی فیلد) رد و بدل میکند و سپس با عمو بِن به انباری میرود تا وسایل مورد نیازش را از آنجا جمع و جور کند چرا که لوله مشکل پیدا کرده و آب به آنجا نفوذ پیدا کرده است. پیتر کیف چرم پدرش را در آنجا مییابد و این هم سرآغازی میشود بر ماجراجویی پیتر پارکر.

نقش تکنولوژی در دنیای TASM نقش بسیار پررنگی است. یکی از موضوعاتی که شایان توجه است ویژگیهای منحصربهفرد این سری فیلم است. در حقیقت مارک وب و تیم سازنده وقتی قصد ساخت ریبوت اسپایدرمن را داشتهاند به خوبی از محبوبیت و شهرت سهگانۀ سم ریمی آگاه بودهاند و این باری بود که روی شانۀ آنها سنگینی میکرد. آنها میدانستند خواه ناخواه قیاسی میان آثارشان با آن سهگانه شکل خواهد گرفت. بنابراین سعی کردند دنیایی کاملا متفاوت از آنچه سم ریمی در دهه ۲۰۰۰ به تصویر کشید در مقابل مخاطب قرار دهند که در این دنیا تکنولوژی یکی از اِلِمانهای مهم محسوب میشود؛ نکتهای که در سهگانه سم ریمی از اهمیت کمی برخوردار بود. چنین مؤلفهای زمانی به دنیای اسپایدرمن افزوده شد که پیشرفت تکنولوژی سرعت گرفته بود و اینترنت پرسرعت در حال جهانی شدن بود. این مؤلفه یکی از تصمیمات هوشمندانۀ تیم سازنده بود که باعث پیدا کردن طرفداران مخصوص به خودش خصوصا در میان جوانان و نوجوانان شد. ماجرای پدر و مادر پیتر با آسکورپ و تحقیقات انقلابی در حوزۀ ژنتیک گره خورده است. بخش قابل توجهی از زمان حضور پیتر در خانه در پشت میز کامپیوتر و جستوجو در اینترنت میگذرد. آشنایی جدی او با گوئن و دکتر کرتیس کانرز در شرکت آسکورپ و بحث علمی پیرامون ژنتیک شکل میگیرد. حتی اوریجین استوری اسپایدرمن و نحوۀ ساخت وب شوتر در این یونیورس، با مفاهیم ژنتیکی و بیوتک کلید میخورد. و همانطور که خودتان میدانید ویلن فیلم در پی انجام یک تحقیق در عرصۀ بیوتکنولوژی پدید میآید.
اما از لحظهای که پیتر وارد شرکت آزکورپ میشود ضعفهای فیلمنامه پشت سر یکدیگر آشکار میشود. هر چقدر پانزده دقیقۀ ابتدایی اثر، کمنقص و استادانه بود؛ در ادامه ضعفهایی دیده میشود که سخت میتوان آنها را در چنین اثری با چنین ابعادی باور کرد چرا که در برخی موارد گویا نویسندۀ فیلمنامه یک دانشجوی جاهطلب سال اولی سینماست که اولین بار است یک فیلمنامۀ بلند مینویسد! بگذارید دقیقتر صحبت کنم. یک فیلمنامه باید بتواند با منطق جلو برود تا بیننده را با کاراکتر و قصه همراه کند. اما از بدو ورود پیتر به آزکورپ، فیلم سِیری از تصادفات را رقم میزند تا کاراکتر را به مقصد موردنظرش برساند! زن پشت میز از پیتر کارت شناسایی ورود میخواهد اما پیتر به سادگی از روی میز یکی از کارتها را بر میدارد و خود را رودریگو گوئررا جا میزند. سپس به شکلی تصادفی گوئن استیسی را میبیند (که به تنهایی ایرادی ندارد و عنصر تصادف همواره یکی از ارکان فیلمنامه است اما تعدد آن به صورت پشت سر هم باعث فاصله گرفتن مخاطب میشود.) در ادامه با مرد رنگین پوست که مأمور نورمن آزبورن است برخورد میکند و کاغذی از دست او میافتد که نمادی را میبیند که در کیف چرم پدرش هم بود. سپس او را دنبال میکند و با وارد کردن رمز عبور داخل اتاق خاصی میشود که باز هم به شکلی تصادفی عنکبوتها روی بدن او میافتند و در نهایت یکی از آنها باقی میماند و او را نیش میزند! همانطور که گفتم به هیچ وجه قصد مقایسه این فیلم را با اثر دیگری و خصوصا اسپایدرمن توبی مگوایر ندارم و بنا دارم این اثر را به شکلی مستقل نقد کنم. اما از آنجایی که هر دو یک اوریجین استوری مشابه دارند (نیش زدن عنکبوت به طور تصادفی) میتوانیم آن را با Spider-Man محصول ۲۰۰۲ مقایسه کنیم جایی که پیتر پارکر با همکلاسیهایش وارد آزمایشگاه بزرگی میشود که از عنکبوتها نگهداری میشود و ناگهان متوجه میشوند که یک عنکبوت در جای خودش حضور ندارد و بدان شکلی که میدانید در هنگام عکسبرداری روی دست پیتر مینشیند و او را نیش میزند.
یکی از مواردی که در فیلمنامه هیچ ضرورتی نداشته و مشخص نیست دقیقا برای چه این تصمیم گرفته شده است موضوع قدرتهای پیتر پس از نیشِ عنکبوت است. فیلم سعی دارد پیترِ پس از گزیدگی را بسیار ابرقدرت نشان دهد به گونهای که به هر چه دست میزند (از شیر آب خانه گرفته تا توپ بسکتبال و آدمهای مترو) همگی در هم میشکنند! این موضوع در حالی است که در ادامه فیلم دیگر هیچ اثری از چنین قدرت اغراق شدهای نیست و چه بهتر که از همان ابتدا قدرت پیتر تا حد معقولی بالا میرفت نه در حدی که منطق روایی فدای چند صحنۀ کمدی شود!
در این بین میتوان ایرادات فراوان منطقی و روایی از فیلمنامه گرفت -از خواندن کتاب سنگین دکتر کانرز در کمتر از ۱۲ ساعت تا عدم پرداختِ کنکاش درونی پیتر در مقابله با موضوع نیش زدن عنکبوت- که ترجیح میدهم فعلا از تشریح آنها بگذرم.

اما یکی از نکات قابلتوجه در شخصیت پردازی پیتر پارکر اندروگارفیلد شیطنت دوستداشتنی این کاراکتر است. در حقیقت میدانیم که در دنیای کمیک هم پیتر پارکر پسری بانمک است که خصوصا وقتی کاستوم اسپایدرمن را به تن میکند حتی در لحظات حساس هم حس شوخطبعیاش از بین نمیرود و به دشمنهای جانیاش هم تیکههای بامزهای میاندازد. در TASM به خوبی این ویژگی در پیتر پارکر و مردعنکبوتی دیده میشود که بخش مهمی از آن باز مربوط به نقشآفرینی قابل تحسین اندرو گارفیلد است که توانسته به کاراکتر بیفزاید. به شکل عجیبی حتی کاستوم و ماسک اسپایدرمن هم – که با وجود تفاوتهای قابل توجه نسبت به دنیای کمیک کاملا با فضای فیلم همخوانی دارد- جلوی درخشش اندرو را نمیگیرد و او در هر جایی از فیلم که حضور دارد صحنه را از آنِ خود میکند. مثلا سکانس بامزهای که اسپایدرمن یک سارقِ ماشین را گیر میاندازد و با چاقوی او شوخی میکند را به یاد بیاورید.
اما میرسیم به یکی از ضعفهای بزرگ فیلم! ماجرای مرگ عمو بِن! به نظر میرسد تهیهکنندگان دستور دادهاند که هر جور شده ماجرای مرگ عمو بِن و جملۀ مشهور With Great Power Comes Great Responsibility {با قدرت زیاد، مسئولیت بالا هم میاد} باید در فیلم باشد؛ چون سخت بتوان متصور شد که مارک وب و نویسندگان در بین این همه سوژه و خردهپیرنگ فراوان چنین چیزی را عَلَم کرده باشند که به فیلم ضربه بزند. در حقیقت برعکسِ سهگانۀ ریمی و دنیای کمیک، فیلم The Amazing Spider-Man به هیچ وجه برای ساخت کاراکتر اسپایدرمن از عمو بِن، نصیحتهایش و حتی مرگش استفاده نمیکند و چند لحظهای هم که در نیمۀ دوم فیلم به او اشاره میشود بیشتر نمود ظاهری دارد و نه کارکرد درونی! اتفاقا عمو بن با نقشآفرینی مارتین شین، کاراکتر بد و ضعیفی نیست و ارتباط او با پیتر هم در همان نیمۀ ابتدایی به شکل قابل قبولی به تصویر کشیده شده است؛ ولی مرگ او چه از منظر کارگردانی در خود سکانس مرگ، و چه از منظر فیلمنامه در پیشبرد داستان به هیچ وجه کیفیت مطلوبی ندارد و این در حالی است که طرفداران مردعنکبوتی درست ۱۰ سال قبل، یکی از تأثیرگذارترین مرگهای سینمایی را در فیلم Spider-Man (2002) دیدهاند و حداقل به طور ناخودآگاه این دو را مقایسه خواهند کرد. نکته دیگری وجود دارد که سالهای سال است برای من حل نشده و حل نخواهد شد و اگر از هر ضعفی در فیلمنامه بگذرم از این ضعف نمیتوانم بگذرم. پیتر در ابتدا لباسی به تن میکند و به سراغ هر خلافکاری که شبیه قاتل عمو بِن لباس میپوشد میرود تا آستین چپ او را بالا بزند و ببیند آیا آن تتوی مخصوص را دارد یا نه. در این بین با چندین خلافکار مواجه میشود که هیچ یک تتو ندارند. اما به طرز غیرقابل باوری یکدفعه فیلم این موضوع را کاملا رها میکند و به سراغ دیگر موضوعات میرود گویی که اصلا عمو بنی وجود نداشته! عمو بن و ماجرای یافتن قاتلش توسط پیتر به یکباره کلا فراموش میشوند و این فراموشی، توهین به مخاطب است. حتی در میان مکالمات اندک پیتر و زن عمو مِی اسمی از عمو بن به زبان نمیآید و تنها یادگار عمو بن در این فیلم همان وویسهایی است که برای پیتر فرستاده که اگر نقشآفرینی قدرتمند اندرو نبود به صحنههایی مضحک بدل میشد!

اما جلوههای ویژه و اکشن The Amazing Spider-Man در چه سطحی قرار دارد؟ پاسخ به این سوال به نوعی پاسخ به پرسش اصلی بسیاری از تماشاچیان است چرا که خیل عظیمی از افرادی که این فیلم را تماشا کرده و خواهند کرد، مینشینند تا فیلم مهیج و سرگرمکنندۀ بلاک باستری ببیند و مهمترین انتظار آنها از فیلم همین موضوع است. باید بگویم که نه تنها در سال ۲۰۱۲ که همین حالا هم اکشن و جلوههای ویژه این فیلم در سطحی قابل تقدیر قرار دارند. جلوههای ویژۀ فیلم از ترمیم دست کرت کانرز گرفته تا نبردهای لیزارد و اسپایدرمن و تاب خوردنهای ابرقهرمان محبوب در دل نیویورک همگی بسیار عالی طراحی شدهاند و خصوصا اکشن و بدلکاریها تماشایی است. نوع تاب خوردنهای اسپایدرمن در سطح شهر با توجه به فیلمبرداری متمایزش، بسیار جذاب و منحصر به فرد ساخته شده و حتی در لحظاتی pov پیتر را به ما میدهد که تجربهای فوقالعاده است.
در این بین جا دارد از یکی از بهترین سکانسهای فیلم یاد کنم که همه چیزش درست است. از موسیقی جیمز هورنر فقید تا کارگردانی و نقشآفرینی اندرو و زیرمتن تاثیرگذار سکانس. سکانسی که در آن کودکی با ماشین در حال سقوط است و اسپایدرمن ناجی او میشود. او ابتدا به دلایلی از اسپایدرمن میترسد و شروع به گریه کردن و درخواست کمک از دیگران میکند اما پیتر سریعا ماسکش را در میآورد تا نشان دهد که او هم یک انسان است و نه بیشتر. او نقابش را به پسر بچه میدهد و میگوید که با این نقاب قویتر خواهد شد. در میان شعلههای آتش در نهایت او را بالا میکشد و به خانوادهاش تحویل میدهد. سپس در پاسخ پدر وقتی که میگوید: «تو کی هستی؟» پیتر برای اولین بار در طول فیلم پاسخ میدهد: «من مردعنکبوتی هستم»! عجب سکانس قدرتمندی!

کلا فیلمهای مردعنکبوتی شگفتانگیز -هم ۲۰۱۲ و هم ۲۰۱۴- فیلمهایی هستند که نتوانستند از پتانسیل خود به درستی استفاده کنند. در این بین ردپای دخالتهای سونی و سرمایهگذاران به وضوح دیده میشود که برای نیات تبلیغاتی و درآمدزایی بیشتر به این فیلمها آسیب زدهاند. واضحا کاراکتر لیزارد / دکتر کرت کانرز (ریس ایفانز) هم از همان موارد است. در این فیلم دکتر کرت کانرز ابدا یک شرور نیست. حتی به نظر من خود لیزارد هم تا یک جایی شرور نیست. او یک دکتر باسواد است که سالیان سال است در حال تحقیق دربارۀ انتقال ژن میان گونههای مختلف است و در گذشته با ریچارد پارکر (پدر پیتر پارکر) دوست صمیمی بوده و با او تحقیقات را پیش میبرده است. حالا ۱۵ سال است که به تنهایی این مسئولیت سنگین را پی گرفته است. او در حال آزمایش بر روی موشها است تا اینکه ددلاینی از طرف فرستادۀ نورمن آزبورن برای او تعیین میشود. در حقیقت تصمیم کرت کانرز برای تزریق سرم و تبدیل شدن به لیزارد ابدا یک نیت شرورانه و حتی خودخواهانه نیست بلکه یک کار فداکارانه است! چرا که در فیلم میبینیم فرستادۀ نورمن آزبورن در حال انتقال سرم به سمت کهنهسربازان جنگی است تا آنها را موش آزمایشگاهی خود قرار دهد. و همینجاست که دکتر کانرز تصمیم میگیرد جان آنها را نجات دهد و خودش موش آزمایشگاهی پروژۀ خودش شود. حتی در دیالوگهایی که مابین او و پیتر و حتی گوئن رد و بدل میشود هم این موضوع دیده میشود. او عمدا تا جای ممکن به کسی صدمه نمیزند. مثلا سکانسهای پایانی فیلم را به یاد بیاورید جایی که گوئن با پادزهر در یک کمد قایم شده است و سپس لیزارد او را پیدا میکند و با وجود کنش خسمانه از سوی گوئن، به او هیچ صدمهای نمیزند و تنها پادزهر را میگیرد و او را رها میکند! حال چگونه میشود که چنین انسانی دست به چنان کارهایی بزند؟ قاعدتا باید فیلم انگیزۀ بسیار مهمی داشته باشد. اما به هیچ وجه این گونه نیست! هدف او این است که آن مواد را به صورت گاز در سطح شهر منتشر کند تا همۀ انسانها به لیزارد تبدیل شوند! اما چرا باید یک دانشمند نابغه که اتفاقا انسان فداکار و خوبی هم هست چنین کاری کند؟! در یک جایی از فیلم پاسخ میدهد که میخواهم همۀ انسانها به یک نسخۀ برتر از هر نظر تبدیل شوند. دقیقا کجای یک انسان-خزنده از انسان برتر است؟! بعدش هم اگر او قصد شخصی از این کار دارد به هیچ وجه نباید بقیه را به شکل خود در بیاورد چرا که آن وقت دیگران هم یکی مثل او میشوند و هیچ نقطۀ برجستهای برای رهبری آنها نخواهد داشت. در حالی که هر چه نباشد در شرایط کنونی او یک دانشمند رده بالا است که از بسیاری از انسانها جلوتر قرار دارد! بنابراین هیچ چیز این ویلن درست نیست. شخصیت پردازی دکتر کانرز قابل قبول است و بازی ریس ایفانز مثل تمامی بازیهای فیلم خوب است. اتفاقا او در سکانسهای تغییرات ظاهریاش بازی بسیار خوبی ارائه میکند. اما هیچ چیز این کاراکتر با ویلن بودن جور در نمیآید چرا که در شخصیت پردازی او به گونۀ دیگری عمل شده است. و حالا فیلمساز برای اینکه بتواند یک جوری این کاراکتر را به ویلن تبدیل کند تا سکانسهای اکشنش را بسازد یک انگیزۀ مضحک مطرح میکند که عذر بدتر از گناه است!

البته فیلم مردعنکبوتی شگفتانگیز حتی در فصول پایانی سکانس خوب کم ندارد. مثلا سکانس جرثقیلها را به یاد بیاورید. جایی که پدر آن پسر بچهای که در یک سکانس دیدنی توسط اسپایدرمن نجات یافت جرثقیلها را به گونهای تنظیم میکند تا مردعنکبوتی بتواند به هدف خود برسد. این سکانس با فیلمبرداری متمایز و تماشایی، جلوههای ویژۀ باکیفیت و موسیقی درخشان جیمز هورنر مو به تن بیننده سیخ میکند. جایی که به خوبی پیوند عمیق مابین قهرمان و مردم را باری دیگر تداعی میکند و هیچ چیز در کاراکتر اسپایدرمن مهمتر از این پیوند مردمی نیست.
اما مشکلی که همواره با مردعنکبوتی شگفتانگیز ۱ داشتهام پایانبندی آن است. در صحنهای تراژیک میبینیم که پدر گوئن در لحظۀ مرگ از پیتر قول میگیرد که او از دخترش دوری کند تا گوئن آسیب نبیند و پیتر هم این قول را به سختی میپذیرد. در ادامه نمایی از مراسم ختم سروان استیسی میبینیم (پلان زیبای چترها) که گوئن تنهاست و پیتر از روی پشت بام او را نظاره میکند. سپس باز هم در یک صحنه در داخل مدرسه میبینیم که آنها از کنار یکدیگر میگذرند بدون اینکه حرفی به زبان بیاورند. اینها جزو همان صحنههای تماشایی فیلم است. اما یک سکانس بد در فیلم وجود دارد. جایی که گوئن به دم در خانۀ پیتر میرود و پیتر مثل یک کودک ۱۰ ساله به او میگوید که نمیتوانند با یکدیگر باشند و گوئن به طرز عجیبی میپرسد: «مجبورت کرد قول بدی؟ نه؟ که نزدیک من نشی تا آسیبی بهم نرسه.» دو صحنه از سوگواری سروان استیسی در فیلم وجود دارد. رئیس پلیسی شریف که کل زندگیاش را در خدمت به شهر و خانوادهاش گذرانده و حتی پیتر و اسپایدرمن را تحسین میکند و اعتراف میکند که دربارۀ او اشتباه کرده است. سروان استیسی در لحظۀ مرگش هم به همه به جز خودش فکر میکند. حال فیلم و کاراکترهایش خصوصا دخترش، گوئن، به مرگ او چه پاسخی میدهند؟ یکی پلانی در مراسم ختم است که گوئن سرش را به سوی آسمان میآورد و دنبال پیتر میگردد! (مقایسه کنید با سکانسی که عمو بن مرده است و پیتر در مدرسه آغوش گوئن را پس میزند و با چشمانی اشکبار از آنجا خارج میشود.) دیگری همین سکانس بد است که گوئن حتی اسم پدرش را هم به زبان نمیآورد و با علم غیب یکدفعه میگوید مجبورت کرد قول بدی نه؟! در پایان هم که فیلم با شوخی پیتر به پایان میرسد جایی که قول پدر لگدمال میشود. مرگی که میتوانست تراژیک شود و به مانعی سینمایی دربرابر عشق دلنشین گوئن و پیتر تبدیل شود به شکلی توهینآمیز هدر میرود.

تعطیلات نوروزی فرصت خوبی است که به فیلم مردعنکبوتی شگفتانگیز نگاه بیندازیم. فیلمی که علیرغم ضعفهای متعددش، اثری قابل قبول است و ارزش تماشا را دارد. خصوصا وقتی در این روزها که سینمای ابرقهرمانی چنین مضحک و پوچ شدهاند و تنها لودگی میکنند؛ بد نیست نگاهی به گذشته بیندازیم تا ببینیم یک دهۀ پیش چنین اثری -که حداقل یک فیلم سینمایی است- میان خیل عظیم رقبای قدرتمندش چندان دیده نمیشدند. مردعنکبوتی شگفتانگیز ۱ و ۲ پتانسیلهای فراوانی داشت که متأسفانه بخش زیادی از آن هدر رفت. اما همین خروجی هم دو فیلم سرگرمکنندۀ بلاک باستری متمایز است که یک پیتر پارکر و اسپایدرمن ماندگار و یک عشق دلنشین را به تصویر میکشند.
![[DEMON] [DEMON]](https://gamefa.com/wp-content/uploads/avatars/195400/1743358345-bpthumb.jpg)

منبع: gamefa.com