نقد و بررسی مینی سریال Adolescence | دغدغهمند، غیر شعاری و خوشتکنیک – موبوگیم
مینی سریال جدید نتفلیکس در عرصۀ سینما و تلویزیون به ترند اول جهانی یک ماه اخیر تبدیل شده است. مینی سریالی که به دلیل جسارت و پیشگام بودن چه از منظر محتوا و چه از منظر تکنیکی مورد توجه تمامی مخاطبان، از منتقد سینما گرفته تا یک خانوادۀ ساده در هر کجای این کرۀ خاکی قرار گرفته است.
هرگاه نامی از سریال و مینی سریال برده شود، بیتردید نام نتفلیکس هم به گوش میرسد. این ابرکمپانی به واسطۀ سالها ساخت سریالهای جذاب و پرطرفدار به یکی از سمبلهای این عرصه تبدیل شده است؛ موفقیتی که تاکنون در عرصۀ سینما به هیچ وجه به آن نرسیده است. جدیدترین مینی سریال نتفلیکس با نام «نوجوانی» در ۴ قسمت حدودا ۱ ساعته منتشر شده است و نگاه جهانیان را به خود معطوف ساخته است.
استیون گراهام (بازیگر ۵۱ سالۀ مطرح انگلیسی) در کنار جک ثورن (برندۀ ۵ جایزۀ بفتا و نویسندۀ فیلمهای انولا هولمز) نویسندگان و خالقین این اثر انگلیسی هستند که کارگردانی آن برعهده فیلیپ بارانتینی است. پیش از این هم فیلیپ بارانتینی و استیون گراهام در فیلم و مینی سریال Boiling Point با یکدیگر همکاری کرده بودند.

مینی سریال «نوجوانی» دربارۀ پسری ۱۳ ساله به نام جیمی (با نقش آفرینی شگفتانگیز اوون کوپر) است که متهم به قتل همکلاسی خود (کِیتی) است. طبق شواهد و مدارک، این پسر با چندین و چند ضربۀ چاقو کیتی را به قتل رسانده است. حال پلیس و کارآگاهان، لوک باسکومب و میشا فرانک، به دنبال جمعآوری مدارک لازم و پیبردن به دلایل و انگیزههای این قتل هستند …
«نوجوانی» یک اثر قابل تحسین و حتی قابل ستایش است. این مینی سریال به درستی دست روی سوژۀ روز گذاشته و به بررسی وضعیت نوجوانان در عصر حاضر میپردازد. موضوعی که بدون شک از مهمترین و پرچالشترین موضوعات روز است و خصوصا خانوادههایی که فرزندانی در این سن دارند بسیار تحت فشار این موضوع قرار دارند. اما در این سالها در هیچ یک از آثار جریان اصلی چنین موضوعی را شاهد نبودیم چرا که ظاهرا از منظر رؤسا موضوعاتی مثل اقلیتهای جنسیتی و یا فمینیسم رادیکال و حتی موضوع نژاد به شکل شعاری -با شیوۀ بیان ۴۰ سال پیش- به مراتب از چنین معضلی مهمتر بوده است. از منظر سرمایهگذاران بزرگ ابرکمپانیهای هالیوودی ساخت فیلمهای بیارزش پاپ کورنی -در نازلترین سطح خود در چند دهۀ اخیر- مهمتر از پرداختن به معضلاتی مثل دورۀ حساس نوجوانی و یا تأثیر شگرف شبکههای اجتماعی بوده است. در چنین شرایطی است که مینی سریال «نوجوانی» با قدرت کامل پا به عرصه گذاشته است و هم از منظر سینمایی قابل تحسین است و هم از منظر محتوا. در ادامه دقیقتر به دلایل موفقیت این اثر خواهم پرداخت و خواهم گفت که چرا این اثر از هر منظر قابل دفاع و قابل تحسین است.
در دنیای امروزه که خصوصا در جریان اصلی هالیوود شاهد تکرار شعارها و کلیشههای خستهکننده شدهایم؛ «نوجوانی» به هیچ وجه در هیچ زمینهای قصد شعار دادن ندارد. یکی از بزرگترین نقاط قوت «نوجوانی» این است که به هیچ وجه گارد نمیگیرد و جانبداری نمیکند. چه از منظر رنگ پوست و چه از منظر جنسیتی. اصلا سینما جای بیانیه صادر کردن و شعار دادن و جانبداری نیست! سینما جای نمایش است. نمایش موضوعات روز و دغدغههای مردم. علت اصلی موفقیت این مینی سریال این است که سعی در ساخت دوگانۀ خوب-بد ندارد. سعی ندارد یک کاراکتر را سیاه جلوه دهد و دیگری را سفید؛ چرا که چنین چیزی در سال ۲۰۲۵ واقعا احمقانه و منزجرکننده است! سینما و ادبیات دیگر مدتهاست از چنین موضوعی گذر کرده است. خصوصا وقتی سازنده قصد دارد از معضل روز بگوید و یک فیلم درام روانشناختی بسازد باید چنین گاردی را کنار بگذارد و «نوجوانی» دقیقا همین کار را میکند و با توجه به اینکه از پلتفرمی مثل نتفلیکس منتشر شده است باید به سازندگانش بابت این جسارت تبریک گفت.
خوب است بدانید که داستان «نوجوانی» تقریبا براساس واقعیت است. در سال ۲۰۲۱ در انگلستان پس از یک مشاجره، پسری ۱۴ ساله دختری ۱۲ ساله را با ضربات چاقو به قتل رسانده است و در آنجا هم اپلیکیشن اسنپ چت نقشی قابل توجه در این قتل فجیع داشته است. حتی در سال ۲۰۲۲ هم باز چنین داستانی پیش آمده و پسری ۱۷ ساله دختری ۱۵ ساله را با ضربات چاقو به قتل رسانده است. بنابراین «نوجوانی» پیشینهای مستند دارد و همین، ارزش کار سازندگان را بیش از پیش میکند و البته سنگینی بار روی دوش آنها را هم بالا میبرد.
«نوجوانی» به هیچ وجه قصد ندارد یک نفر را مقصر جلوه دهد و این نکتهای اساسی است. «نوجوانی» سعی دارد به اثری فراتر از یک مینی سریال سرگرمکنندۀ جنایی-معمایی تبدیل شود و سعی میکند بیننده را با واقعیت تلخ روز مواجه کند و به کنکاش دربارۀ علل وضع موجود بپردازد. در هر اپیزود به سراغ بخشی از این عوامل میرویم. در اپیزود دوم به مدرسه به عنوان محل اصلی رشد و پرورش فکری و اجتماعی کودکان میرویم. در اپیزود سوم، به گفتگوی میان جیمی با روانپزشک میپردازیم تا با کاراکتر جیمی و ناخودآگاه او بهتر آشنا شویم. و در اپیزود چهارم به سراغ خانوادۀ جیمی میرویم تا تأثیر آنها را در شکل گرفتن این قتل بفهمیم. در انتهای متن به بررسی دقیقتر هر اپیزود خواهم پرداخت.
ابتدا مخرج مشترکی از تمامی اپیزودها میگیرم و به این موارد میپردازم و سپس دربارۀ نکات ویژۀ هر اپیزود به طور مفصل و جداگانه صحبت خواهم کرد.
پیشتر گفتم که مینی سریال Adolescence اثری با موضوعیت روز و دغدغهمند است اما چنین چیزی ابدا باعث نشده سازندگان از منظر سینمایی و تکنیکی عقب بمانند و دقتشان از منظر فنّی کم شود بلکه یکی از دستاوردهای این مینی سریال در بخش تکنیکی رقم خورده است جایی که همانطور که میدانید و متوجه شدید؛ هر اپیزود به صورت یک سکانس-پلان فیلمبرداری شده و این یعنی که هیچ کاتی در طول اپیزود زده نشده است و کل یک اپیزود ۶۰ دقیقهای به صورت لانگتیک و تکبرداشت فیلمبرداری شده است! این موضوع یک نکتۀ شگفتانگیز و دیوانهوار است! مخصوصا اگر شما با فیلمسازی آشنا باشید میتوانید بیشتر به بزرگی این کار پی ببرید. در واقع فیلم با دوربین روی دست و به همراه استدی کم فیلمبرداری شده است تا هم حالوهوایی مستندگونه به اثر دهد و هم جلوی لرزش دست را بگیرد تا تصویری زیبا و سینمایی تحویل مخاطب دهد. نکتۀ سخت دربارۀ فیلمبرداری بدون کات این است که فیلمساز باید به طور دقیق تمامی صحنهها را با تمامی جزئیاتش چیده باشد. حتی باید جای تمامی بازیگران و هنروران مشخص باشد و اگر هر یک از این موارد اندکی خطا داشته باشد کل تیم سازنده مجبور است تمام این اپیزود یک ساعته را دوباره ضبط کند! اگر «نوجوانی» را دیده باشید قطعا متوجه نقشآفرینی درخشان کل تیم بازیگری شدهاید. تک تک بازیگران در این فیلم عملکردی قابل تحسین دارند. این نکتۀ مهم را با این گزاره جمع بزنید تا بهتر عظمت کار فیلمساز را دریابید. اینکه اغلب بازیگران فیلم ناآشنا و ناشناخته هستند و تنها استیون گراهام است که نامی قابل توجه برای سینمادوستان محسوب میشود. اما همین استیون گراهام هم در این مینی سریال عجب استیون گراهامیست! نقشآفرینی او در این فیلم استادانه است و یک کلاس درس بزرگ بازیگری محسوب میشود. بازی درخشان او در اپیزود اول را به یاد بیاورید. جایی که حالت چهرۀ او به گونهای است که تمامی بهت و حیرت و درماندگی را میتوانیم در چهرۀ او ببینیم. بدون شک بازی استیون گراهام در این مینی سریال، یک نقشآفرینی ماندگار است که سالهای سال در ذهن بینندگان باقی خواهد ماند. همچنین نقشآفرینی اوون کوپر در نقش جیمی شگفتانگیز است. شاید باور نکنید ولی «نوجوانی» اولین کار این بازیگر ۱۵ ساله است! بازی اوون کوپر را در اپیزود سوم به یاد بیاورید. جایی که یک ساعت تمام در یک اتاق شاهد دیالوگ مابین او و روانپزشک هستیم. نحوۀ دیالوگگویی او، تک تک حرکاتش و نمایش خشم به شکلی اعجابانگیز توسط این بازیگر به تصویر کشیده شده است. فراموش نکنید! تمامی این بازیهای درخشان آن هم بدون حتی یک کات انجام شده است. یعنی تک تک بازیگران از لحظهای که دوربین در لحظۀ ابتدایی اپیزود رکورد میکرد باید به ایفای نقش دقیق خود میپرداختند تا لحظۀ پایانی اپیزود که ۱ ساعت به طول میانجامید! این را هم در نظر بگیرید که با درامی رواشناختی روبهرو هستیم که کوچکترین اکت کم یا زیادی از جانب بازیگران میتواند مسیر ذهن تماشاگران را به کل تغییر دهد و کل اثر را خراب کند. اما این اتفاق در هیچ کجای اثر نمیافتد و تکرار میکنم؛ تمامی بازیگران فیلم عملکردی قابل تحسین دارند، آن هم به شکل سکانس-پلان! در چنین فرمی، بار بسیار سنگینی به دوش بازیگر است چرا که باید دیالوگها را به طور کامل و دقیق حفظ باشد زیرا هیچ کاتی در کار نیست. مثلا اپیزود چهارم را به یاد بیاورید. جایی که شاهد دیالوگهای پیدرپی میان اعضای خانواده هستیم و بازیگران به بهترین شکل این دیالوگها را دقیق و حرفهای اجرا میکنند. واقعا باورکردنی نیست!
توصیه میکنم فیلمها و تصاویری که از پشت صحنۀ فیلمبرداری این اثر موجود است را به هیچوجه از دست ندهید و کار بزرگ سازندگان را تماشا کنید. ببینید که چگونه در حین فیلمبرداری هر اپیزود، دوربین از دستان یک اپراتور به دیگری سپرده میشود تا با زاویه و دقت بالا فیلمبرداری تداوم یابد. بدون شک «نوجوانی» از این نظر به دستاوردی بزرگ در عرصۀ سینما و تلویزیون دست پیدا کرده است.
اما همواره این بحث مطرح بوده است که جایی که تکنیک فیلمساز، در سطحی فراتر از انتظار قرار میگیرد، به خودنمایی میرسد و هم باعث کاهش توجه فیلمساز از سایر موارد و هم کاهش توجه تماشاگر از اصل موضوع میشود. اما فراموش نکنید در حال صحبت دربارۀ مینی سریال «نوجوانی» هستیم نه یک اثر معمولی! اتفاقا در این مینی سریال، استفاده از این تکنیک فوقالعاده و درخشان، نه تنها باعث خودنمایی و آسیب رسیدن به تمرکز تماشاچی نمیشود بلکه ارزشی افزوده به خود متن و محتوا محسوب میشود. برای مثال اپیزود سوم را به یاد بیاورید. دیالوگهای پینگ پنگی میان روانپزشک و جیمی. آن جوّ سنگینی که توسط دوربین ایجاد شده بود عالی بود و در این بین، فیلمبرداری به صورت لانگ تیک نقشی بسیار اساسی در ساخت آن اتمسفر داشت. دوربینی که حتی لحظهای از روی این دو کاراکتر کنار نمیرفت و به طور مداوم پیگیر این گفتگوی تماشایی بود. در حقیقت فیلمبرداری خاص فیلم به صورت سکانس-پلان به شدت به ساخت اتمسفر و حالوهوای آن کمک کرده است و اینجاست که باید بگوییم، تکنیک در راستای محتوا و ساخت فرم قرار دارد.
هشدار اسپویل
اپیزود اول – آشنایی با پرونده
اپیزود اول «نوجوانی» کاری میکند تا همزمان هم شما با فرم اثر آشنا شوید، هم شخصیتهای اثر را به خوبی بشناسید و هم کلیّت داستان را برای شما ترسیم میکند. اپیزود اول «نوجوانی» همان چیزی است که ما از یک اپیزود اول انتظار داریم.

این مینی سریال با نمایش دو کارآگاه آغاز میشود. جایی که ما با دوربین، همراه با آنها وارد پروندۀ قتل میشویم. با جیمی و خانوادهاش به طور نسبی آشنا میشویم و وارد ادارۀ پلیس میشویم. تک تک فرایندهای مربوط به تشکیل پرونده به شکلی دقیق برای بیننده نمایش داده میشود و در این بین تکنیک حرفهای و دقیق فیلمساز مبنی بر همان ساختار سکانس-پلان که پیشتر دربارۀ آن صحبت کردم موجب سیّالیت این فرایند میشود. نقشآفرینی ها و در رأس آنها استیون گراهام همگی قدرتمند هستند. وکیل میآید و داستان پرونده بازگو میشود. جیمی ۱۳ ساله پس از مشاجره با همکلاسیاش کِیتی، او را در یک پارکینگ با ۷ ضربۀ چاقو به قتل میرساند. فیلم با ویدئویی از قتل کِیتی به دست جیمی به پایان میرسد و امید بیننده مبنی بر بیگناهی این نوجوان را ناامید میکند و آب سردی بر پیکر بیننده میریزد. اپیزود اول بهترین زمینهچینی را برای قسمتهای بعدی شکل میدهد. در حقیقت قتل، آلت قتّاله و قاتل همگی عیان میشوند و بخش جنایی اثر در این اپیزود تقریبا به پایان میرسد. اما در سه اپیزود بعدی قرار است تازه وارد ماجرا شویم و از دلایل این قتل و انگیزههای جیمی مطلع شویم. در اپیزودهای بعدی شاهد کنکاش فیلمساز دربارۀ سه ضلع مدرسه، خانواده و جیمیِ نوجوان هستیم.

اپیزود دوم – مدرسه
به شخصه اپیزود دوم را جور دیگری دوست دارم چرا که از هر نظر خاص و منحصربهفرد است. از نکات تکنیکی و کار بزرگ سازندۀ اثر که چگونه به شکل لانگتیک محیط مدرسه را برای ما میسازد و این تعداد نوجوان افسارگسیخته را به شکلی هدایت شده و دقیق به تصویر میکشد بگذریم و به محتوای این اپیزود بپردازیم. اپیزود دوم شاکلۀ اصلی مینی سریال «نوجوانی» است. تقریبا همۀ ما ۱۲ سال دوران مدرسه را گذراندیم و با حالوهوای این محیط آشنا هستیم. هر آلودگی که محیط مدرسه در گذشته داشت حالا و با فراگیر شدن شبکههای اجتماعی در میان نوجوانان به توان دو رسیده است. اپیزود دوم مینی سریال «نوجوانی» به خودی خود یک اثر مستقل و درخشان است. اثری که حال و روز مدارس را بی پرده به تصویر میکشد. اما برای توصیف تصویرسازی مدارس در اپیزود دوم، من از واژۀ دقیق استفاده میکنم چرا که همه چیز به جا و حسابشده است.

پسرِ کارآگاه را میبینیم که تک و تنها گوشهای مینشیند و یک سری از دانشآموزان او را تحقیر میکنند. پسری که در انتهای اپیزود سرنخهای مهمی به پدرش میدهد که باعث باز شدن بسیاری از گرههای کور پرونده میشود. درست است که مدارس کشورمان، ایران، تفکیک جنسیتی دارد و این موضوع به خودی خود و در آن مقطع زمانی، باعث جلوگیری از بسیاری از اتفاقات بد دوران نوجوانی -همانطور که در این مینی سریال میبینیم- میشود. {فراموش نکنیم موضوع دختر و پسر در این مدارس یک موضوع ساده نیست چرا که افرادی که در مدارس هستند نوجوان هستند و مقطع حساس و عجیبی از دورۀ زندگی خود را سپری میکنند و نمیتوان از آنها انتظار برخورد کاملا عاقلانه و بالغانه را چه با همجنسهای خود و چه با جنس مخالف داشت.} اما در مدارس کشور خودمان هم فضای مدارس به هیچ وجه خوب نیست. در مدارس کشور خودمان هم فضای آلوده کاملا به چشم میخورد. یکی از مهمترین آنها برخوردی است که عدهای از دانشآموزان قویتر (به اصطلاح خودمانی قلدرهای مدرسه) با دانشآموزان ضعیفتر میکنند و صدمات جسمی و روحی مهمی به آنان میزنند. پسر کارآگاه هم دقیقا یکی از همان موارد ضعیف است. شخصیت پسر کارآگاه کاملا با تصویری که ما از یک نوجوان طردشده در مدارس میشناسیم مطابقت دارد. در جای دیگری از این اپیزود رفتار توهینآمیز نوجوانان با بزرگترها را شاهد هستیم. جایی که حتی به یک کارآگاه پلیس هم احترام نمیگذارند و به مسخرهکردن او میپردازند. شاید چهرۀ کارآگاه فرانک (زن) نمایانگر حس و حال ما در برخورد با این وضعیت منزجرکنندۀ مدارس باشد. اما در این بین چه عاملی سبب این اتفاق شده است؟ چه اتفاقی افتاده است که نوجوانان این نسل، چنین افسارگسیخته و گستاخ شدهاند؟! «نوجوانی» پاسخ میدهد:
یکی از مهمترینِ این عوامل ارتباط ضعیف پدر و مادرها با فرزندانشان است. برای مثال در همین اپیزود، تمرکز بر روی رابطۀ بین کارآگاه و پسرش است. جایی که میبینیم واضحا پسر از دوری پدرش به شدت گلهمند و سرخورده است. این پسر بوده است که بنا بر دلایل متعدد تربیتی، خانوادگی و شخصی تصمیم گرفته است راهی بیخطر را پی بگیرد اما همۀ افراد این گونه نیستند و اگر ارتباط آنها با پدر و مادرشان کمرنگ شود ممکن است حتی منجر به از بین رفتن آنها شود. یکی از بزرگترین معضلات امروزۀ دنیا، عدم درک متقابل و عدم گفتگوی میان دو نسل قدیم و جدید است. نسل قدیم انتظار دارد همهچیز دقیقا همان طور که آنها تجربه کردهاند پیش برود و نسل جدید نسل سرکشی است که همه چیز را برای خودش و به روش جدید خودش میخواهد. حالا راه حل چیست؟ راه حل از منظر سازندۀ اثر همانطور که در پایان اپیزود میبینیم، گفتوگو است. پدر و مادرها باید زمان بیشتری را با فرزندان خود سپری کنند و زمان بیشتری را به شنیدن درددلهای آنها بگذارند و به آنها کمک کنند.
عامل دیگری که در این اپیزود بیان میشود، ضعف بزرگ مدارس است. سیستم آموزشی (چه در ایران و چه در خارج از ایران) نتوانسته است خود را با پیشرفت تکنولوژی و ذهنیت نوجوانان امروزه وفق بدهد و همین است که از همۀ آنها یک قدم عقبتر است. برای مثال معلمان و مسئولان مدرسه را شاهد هستیم که حتی ذرهای نسبت به علامتهایی که این نوجوانان با یکدیگر رد و بدل میکنند آگاهی ندارند. ماجرای پیامهای توهینآمیز کِیتی زیر پست جیمی را به یاد بیاورید. کارکنان مدرسه اصلا نمیدانند چه خبر است و گویا در عالمی دیگر زندگی میکنند! در پایان گرههای این پرونده نه به دست کارکنان مدرسه، بلکه به دست یکی از همان نوجوانان حل میشود. یا مثلا جایی را به یاد بیاورید که جینی (دوست سیاهپوست کیتی) به محض اینکه میفهمد قرار است روانشناس مدرسه با او صحبت کند سریعا از اتاق فرار میکند! مشخص است که این سیستم هیچ کنترل موثری بر روی نوجوانان نداشته است و این وضعیت برای سیستم آموزشی فاجعهبار است و نیاز به تغییری اساسی در ساختار آن دیده میشود.
نکتۀ دیگری هم که به درستی در این بین نمایش داده میشود معضل بزرگ شبکههای اجتماعی برای نوجوانان است. نوجوانانی که در سنی حساس به سر میبرند و باید به خوبی کنترل شوند، اگرچه از منظر جسمی ممکن است توسط خانوادهها و یا مدارس محدود شوند اما با استفاده از موبایل و اتصال به فضای مجازی، به تمامی محتواهای درست و نادرست دسترسی کاملی پیدا میکنند که هیچ کنترلی روی آن نیست. آیا وقت آن نرسیده است که جامعۀ بشری چارهای اساسی در این باره بیندیشد؟! آیا وقت آن نرسیده است که خانوادهها و مدارس، نوجوانان را در این باره به روشی درست و امروزی آگاه کنند؟!
اپیزود سوم – ناخودآگاه نوجوان

اپیزود سوم اما کمترین تعداد لوکیشن را در کل این مینی سریال دارد. تقریبا تمام این اپیزود در یک اتاق ما بین روانشناس و جیمی اتفاق میافتد و ما شاهد دیالوگهای پینگ پنگی میان این دو هستیم. این اپیزود حقیقتا درگیرکننده است و ما را وارد ذهن جیمی میکند. روانشناس قصد دارد دست روی نکات حساسی بگذارد تا واکنش جیمی را به آنها ببیند. او به کودکی او و رفتار پدرش با او اشاره میکند. او به مفهوم «مردانگی» به شکلی مؤکد اشاره میکند و واکنشهای تندی از جانب این نوجوان میبیند. ذهن یک نوجوان بنا بر طبیعتش، به شدت آشفته و در هم ریخته است. حالا چه میشود اگر این ذهن دَر هَم با فضای کثیف و آلودۀ شبکههای اجتماعی ترکیب شود! نتیجه چنین فاجعهای است که هیچ فردی به طور خاص مقصر نیست بلکه کل سیستم است که به این نتیجۀ ناگوار میانجامد. ما در این اپیزود با پاسخ پرسش بزرگ اپیزود ابتدایی مواجه میشویم. انگیزۀ قتل چه بود؟ کیتی دختری ۱۳ ساله است که با شیطنت یکی از همکلاسیهایش از رسوا میشود و عکسهای برهنۀ او در فضای مجازی منتشر میشود. در همین بین نوجوانان -که از آسیبهای سنگینی که ممکن است به کِیتی زده شود ناآگاه هستند- او را مورد تمسخر قرار میدهند. جیمی که همواره با دست ردّ کیتی هنگام نزدیکی به او مواجه شده است حالا فرصت را مناسب میبیند تا با نزدیک شدن به او (در چنین موضع ضعفی) بالاخره به هدف همیشگیاش برسد و با کیتی رابطۀ دوستانهای را آغاز کند. اما کِیتیِ رسوا شده به دنبال بازگشت اعتماد به نفس از دست رفتهاش است و چه فرصتی بهتر از تحقیر دوبارۀ جیمی؟! جیمی باز هم توسط کِیتی و این بار با شدتی بیشتر (با کمک فضای مجازی و اینستاگرام) تحقیر و سرخورده میشود و این جایی است که جیمی را به آن قتل وحشتناک سوق میدهد.
اپیزود چهارم – خانواده

یکی از سؤالاتی که در ذهن هر بینندهای شکل میگیرد این است که خانوادۀ جیمی چگونه بودهاند و چه تصمیمهای فجیعی در قبال جیمی گرفتهاند تا او را به یک قاتل تبدیل کنند؟ در اندک صحنههایی که ما از این خانواده در اپیزود اول دیدیم، به نظر نمیرسید با خانوادهای عجیب و بد روبهرو باشیم و این اپیزود قرار است نه تنها بر این موضوع صحّه گذارد بلکه ما را به دل این خانوادۀ گرمِ سادۀ دوستداشتنی ببرد. همانطور که گفتم «نوجوانی» دنبال این نیست که یک فرد خاص را مقصر جلوه دهد و او را بابت این موضوع سرزنش کند. حتی «نوجوانی» به درستی نسبت به جیمی گارد نمیگیرد و او را محصول اشتباهات و تصمیمهای یک فرایند غلط (که خود او هم در این باره سهم دارد) معرفی میکند. جیمی در کودکی نه دچار تروما شده است، نه پدرش روی او دست بلند کرده است و نه محبت مادر را بالای سرش کم داشته است. جیمی در یک شرایط و خانوادۀ کاملا نرمال بزرگ شده است. این اپیزود به خوبی کاراکتر پدر، مادر و خواهر را میسازد و به طور کل یک خانواده میسازد که میتوانیم با آنها به راحتی ارتباط بگیریم. ما در پایان اپیزود با غم و اندوه این خانواده روبهرو هستیم. خانوادهای که در تربیت جیمی کم نگذاشته است اما شاید اشتباه آنها همان عدم برقراری ارتباط مناسب با فرزند نوجوانشان و ناآگاهی از وضعیت روحی و روانی جیمی و دغدغههای ذهنی او بوده است.
نمره نویسنده به مینی سریال: ۸ از ۱۰
منبع: gamefa.com