هر کسی که با سینمای ایران آشنا باشد، رسول صدرعاملی را به خوبی میشناسد. این کارگردان ۷۰ ساله که به کشف بازیگران جوان در سینما شهرت دارد به تازگی در ۱۸ اردیبهشت امسال، در سومین شب از جشنوارۀ فیلم ۱۰۰ در نشست پرسش و پاسخ فیلم جدیدش، زیبا صدایم کن، حاضر شد و به گفتوگو پرداخت.
فرصت خوبی است تا پیش از پرداختن به نشست پرسش و پاسخ، نگاهی به کارنامۀ این کارگردان کهنهکار بیندازیم:
رهایی (۱۳۶۱)
گلهای داوودی (۱۳۶۳)
پاییزان (۱۳۶۶)
قربانی (۱۳۷۰)
سمفونی تهران (۱۳۷۳)
دختری با کفشهای کتانی (۱۳۷۷)*
من ترانه ۱۵ سال دارم (۱۳۸۰)**
دیشب باباتو دیدم آیدا (۱۳۸۳)
هر شب تنهایی (۱۳۸۶)
شب (۱۳۸۶)
زندگی با چشمان بسته (۱۳۸۷)
در انتظار معجزه (۱۳۸۸)
سال دوم دانشکده من (۱۳۹۶)
زیبا صدایم کن (۱۴۰۳)
*این فیلم موفق به کسب جایزه در جشنواره بینالمللی فیلم برلین شد.
**صدرعاملی برای این فیلم، موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی در بیستمین جشنواره فیلم فجر شد. همچنین این فیلم اولین حضور ترانه علیدوستی در سینما بود که با درخشش او و کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیستمین جشنواره فیلم فجر همراه شد. ضمنا فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» در جشنوارههای بینالمللی خارجی هم مورد تحسین قرار گرفت و برای نمونه موفق به کسب جایزۀ ویژۀ هیئت داوران، جایزۀ جوانان هیئت داوران و جایزۀ بهترین بازیگر زن (ترانه علیدوستی) در ۵۵امین دورۀ جشنوارۀ فیلم لوکارنوی سوئیس شد.
اولین نقشآفرینی ترانه علیدوستی در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» به کارگردانی رسول صدرعاملی به شکلی گسترده مورد تحسین قرار گرفت.
تصویری از فیلم «دختری با کفشهای کتانی» | پگاه آهنگرانی ۱۵ ساله در این فیلم به کارگردانی رسول صدرعاملی به شهرت رسید.
حال با این پیشگفتار به سراغ نشست پرسش و پاسخ مفصل رسول صدرعاملی در سومین شب از چهاردهمین دورۀ جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰ میرویم که در سالن ۱۱ پردیس سینما گالری ملت برگزار شد:
رسول صدرعاملی پس از تشویق پر شور از سوی فیلمسازان و علاقمندان جوان سینما به روی صحنه آمد و ضمن ابراز تشکر از تماشاگران، به اولین سؤال که به دوری ۷ سالۀ او از کارگردانی اشاره میکرد پاسخ داد. وی صحبتهای خود را با انتقادی تند از وضع کنونی سینمای ایران اینگونه آغاز کرد:
قبل از هر چیز من یه مقدمه بگم. فکر میکنم چقدر قصههای نگفته در این سرزمین داریم. چقدر قصههای ننوشته و نگفته و سینمانشده بر زمین مانده و نشده فیلم بسازیم به خاطر اینکه واقعیتش اینه که سینمای ایران هیچوقت یک صاحب درست حسابی نداشت. نگذاشتند استودیوهامون شکل بگیره، تهیهکنندگان مقتدر پا بگیرند و دست به تولید بزنند و کار بکنند و تلاش بکنند. از اون طرف سینما یکدفعه تبدیل میشه به اساسا فیلمهایی که به نظرم بیشتر شوهای تلویزیونیه؛ خیلی خوبه، خیلی گرمه، خیلی جذابه ولی سینما نیست! یعنی روایت تأثیرگذار یک قصهای که نویسندههاش، فیلمسازش تلاش بکند با شما ارتباط برقرار کنند. شماهایی که اینجا هستید من مطمئنم همتون سینما را میشناسید و دوست دارید و حتما خیلی هم خوب با این هنر آشنایید. باید فکر کنیم چرا واقعا؟ این ۷،۸ سال فقط من نبودم که فیلم نساختم. خیلی ما فقیرانه کار کردیم در همۀ این ۴۰ سال. باور کنید من اولین فیلمی که یکم کمتر احساس فقر کردم همین فیلم بود که سرمایش تقریبا جور بود. یعنی مجبور نبودیم هی چند روز بعد از فیلمبرداری (۱۰ روز یا ۲۰ روز) دنبال پول بگردیم. یه آرامش نسبی اندکی بود. اگر این فقر در سینمای ایران نبود تولیدکنندگان ما هم مجبور نبودند هی یهجوری فیلم رو سر هم کنند و من مطمئنم که جهان به تسخیر سینمای ما در میومد. انقدر که ما حرفای … (تشویق حضار)
اختصاصی | تصویری از نشست پرسش و پاسخ رسول صدرعاملی در شب پایانی چهاردهمین جشنواره فیلم ۱۰۰
صدرعاملی سپس دربارۀ روند تولید فیلمش (زیبا صدایم کن) صحبت کرد:
ماجرا برمیگرده به چیزی حدود ۵ سال پیش، کانون فکری پرورش کودکان و نوجوانان، آقای کریمی صارمی که سالها اونجاست و من یادمه از موقعی که ما اونجا بودیم و فیلمهای «خانۀ دوست کجاست» و اینا رو پخش میکردیم اونجا بودش. خوشبختانه ایشون به من گفت ما یه رمان خوب پرفروشی داریم که من کتاب رو گرفتم و خوندم که اسم کتاب همین «زیبا صدایم کن» است به نوشتۀ آقای فرهاد حسن زاده. احساس کردم که میشه یه کاری کرد ولی خیلی طول کشید. هی عقب افتاد و بعدش هم به زمان کرونا خورد و مدیریت کانون عوض شد تا این مدیر آخر که آمد، آقای حامد علامتی، شرایط رو جوری تنظیم کرد در کنار استودیو فارابی کار جور شد. فقط من یه نکته خدمتتون بگم. من از سال ۱۳۵۸ از زمانی که فیلم «خونبارش» را کار کردم تا فیلم «رهایی» و «گلهای داوودی» و همه و همه ذرهای از جایی رانت و پول نگرفتم. میخوام بگم که تمام تلاش شخصی من این بوده که این سینما پا بگیره و باشه و بمونه تا امروز به دست شماها برسه و بتونیم امانتداری کنیم و سینما را نجات بدیم. من هفتهای حداقل ۲ تا ۳ تا فیلمنامه خوب از شماها (فیلمسازان و نویسندگان جوان) میخوانم اما چیکار کنم که نمیشه کمک کرد که ساخته بشه. امیدوارم که نمیدونم، وضع یهجوری بهتر بشه. سینمامون هم به راهش ادامه بده و شما هم بیاید. و سینما مال شماست.
تصویری از رسول صدرعاملی کارگردان فیلم «زیبا صدایم کن» در نشست پرسش و پاسخ چهاردهمین جشنواره فیلم ۱۰۰
او همچنین به اقتباس از کتاب «زیبا صدایم کن» اشاره کرد که کار سختی بود چون قصه آن ۲۰ سال پیش نوشته شده بود و مناسبات آن نسبت به دنیای امروز عوض شده بود. دو کاراکتر اصلی و لوکیشن متعلق به کتاب است. خسرو (امین حیایی) در آسایشگاه و زیبا (ژولیت رضاعی) در خوابگاه خیریهای بود. یک پدر و دختر از دو نقطۀ شهر. از میدان راه آهن تا تجریش. بقیه داستان بازنویسی شد ولی همین میزان داستانی که کتاب به ما داد هم خیلی خوب بود.
این پیشکسوت سینما سپس درباره امین حیایی گفت:
از همون اول {یکی از موارد مهم} درکی بود که امین حیایی از این نقش داشت و حرفشنوی خیلی خوبی داشت. امین از میان انبوهی از این فیلمهای کمدی میومد ولی من میدونستم که این بازیگر بزرگیه و میتونه بازیگر خوبی باشه. شما هنوز انعطاف بدنیش را نگاه کنید. هنوز سعی میکنه روی فرم باشه و آرتیست باشه واقعا. خیلی کمک میکنه. چون ما در اصل داریم با یه بازیگر کار میکنیم؛ چون ژولیت که کار اولشه و خود کار کردن با او به اندازۀ کافی انرژیبر بود. نزدیک ۴ ماه خانم لیلی رشیدی روی صدای ژولیت کار کرد چون یهذره لهجه داشت. این کار رو کرد تا صداش مقداری بهتر بشه و آن چه که دیدیم بشه.
تصویری از امین حیایی در نقش خسرو در فیلم «زیبا صدایم کن» | او از شانسهای اصلی کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد در ۴۳امین دورۀ جشنواره فیلم فجر بود که در نهایت انتخاب داوران مصطفی زمانی بود.
صدرعاملی سپس به موضوع برنامهریزی بسیار دقیق برای این پروژه اشاره کرد. وی اشاره کرد که همه چیز به طور جزئی برنامهریزی شده بود و خود او هم سعی داشته که با توجه به تجربه و سن و سالی که دارد تا جای ممکن خطاها را کاهش دهد. طبق اعلام رسول صدرعاملی در زمان پیش تولید ۵۰ جلسۀ فیلمبرداری برای این فیلم در نظر گرفته شده بود که نهایتا با ۵۳ جلسه فیلمبرداری کار به اتمام رسید.
در ادامه مجری با توجه به سبقۀ درخشان صدرعاملی دربارۀ بازی گرفتن از بازیگران جوان کمتجربه و حتی بیتجربه در این باره پرسید و از او راز رونمایی از ستارگان نوظهور سینما از جمله پگاه آهنگرانی (دختری با کفشهای کتانی) و ترانه علیدوستی (من ترانه ۱۵ سال دارم)، دیگران و حالا ژولیت رضاعی را پرسید:
واقعا صبوری میخواد. بیشتر صبوری میخواد. من خودم ۲،۳ ساعت باهاشون حرف بزنم به این درک میرسم که اینها توانمند هستند یا نه. از همه مهمتر اینه که وقتی میخوای با یه دختر یا پسر ۱۶ ساله کار کنی احساس کنی مسئولیتپذیریش درسته. احساس کنی جوری بزرگ شده و تربیت شده که وقتی باری را روی دوشش میگذاری میفهمه. خیلی کار سختیه بازیگری. اینکه تو هر روز ۵ صبح از خواب بیدار شی. ۶ صبح بیای پای گریم تا ۸ صبح که در بهترین حالت میخواد فیلمبرداری شروع بشه تا ۵ بعد از ظهر. دوباره تازه اون موقع باید گریمت پاک شه و از همه دیرتر کارت تموم میشه و باز روز بعدش از همه زودتر باید بیای. همه در طول فیلمبرداری حق دارند خسته بشن جز بازیگر. نمیتونه خمیازه بکشه، نمیتونه آب به صورتش بزنه، نمیتونه چرت بزنه. خیلی کار سختیه. بنابراین اگر کسی این مسئولیتپذیری و یک نزدیکیهای فیزیکی به نقش داشته باشه میشه. چون برای من مهم بود که یک بازیگر زیبای چشم چشم دو ابروی خیلی مینیاتوری نباشه. جیغ نباشه. دختری باشه با شکل و شمایلی که همۀ دخترها بتونند باهاش همذات پنداری کنند. همه چیزش اندازه باشه. سینما هنر اندازههاست. اغراق نکنیم، افراط نکنیم، کم نذاریم. مراقب این اندازهها باشیم مطمئن باشیم که کار خوب جلو میرود.
تصویری از فیلم «زیبا صدایم کن» | ژولیت رضاعی بازیگر نوجوان دیگری است که برای اولین بار در فیلمی از رسول صدرعاملی به روی پردۀ سینما میرود و میدرخشد.
در ادامه مجری دربارۀ فرایند پیدا کردن و کشف ژولیت رضاعی برای بازی در این فیلم پرسید:
آسایشگاه روانی که ما در آن کار کردیم مال پدر آقای کریستف رضاعیه. یک آسایشگاه روانی توی نیاوران داریم که جزو اولین آسایشگاههای روانی تهرانه. این و چهرازی. که چهرازی که در ولیعصر بود تعطیل شد و ما سراغ این آسایشگاه رفتیم. ساختمانی قدیمی با یک باغ بزرگ با آن شرایطی که مناسب یک آسایشگاه روانی بود. من و کریستف قرار گذاشتیم که بریم اونجا و بررسی کنیم واسه لوکیشن فیلمبرداری که ژولیت و خواهر کوچکش هم اومدند که ببینند چه خبره و گروه کارگردانی ما هم اون موقع دنبال بازیگر میگشت. یه مقدار باهاش صحبت کردیم و دیدیم چقدر واسه این نقش خوبه و بدین شکل انتخاب شد.
این کارگردان صاحبنام دربارۀ پروسۀ کار روی فیلمنامه گفت:
فرصت خوبی داشتم. این فیلمنامه حدود ۸ یا ۹ بار نوشته شد. این فیلمنامه را خدابیامرز آقای عبداللهی یکبار نوشت. سپس کامبوزیا پرتوی تا اواسطش را کار کرد و بعد از دنیا رفت. یکبار هم خود آقای فرهاد حسن زاده (نویسندۀ کتاب اصلی) به خواهش من کامل کار کرد تا داستان را به روز کند. بعد خودمان دوباره نشستیم به کار کردن این فیلمنامه و چندین بار بازنویسی کردیم.
تصویری از کتاب محبوب «زیبا صدایم کن» به نویسندگی فرهاد حسنزاده که منبع اقتباس این فیلم بود.
سپس دربارۀ چگونگی ساخت سکانس درخشان جرثقیل در انتهای فیلم و فلسفه و منطق پشت آن لحظهای که چراغها خاموش میشود سؤال شد که صدرعاملی توضیح داد:
بخشی از آن سکانس واقعی و بخشی از آن CGI بود. اینکه پدر و دختر آن بالا بنشینند که کاملا واقعی بود. اما خب محافظ داشتند ولی سکانس پرریسکی بود. دربارۀ سوال دوم هم فرض ما این بود که کاراکتر خسرو سالها آن بالا کار کرده و میداند که کی این چراغها خاموش و کی روشن میشود؛ اما وجه فانتزی این صحنه قویتر بود. این صحنه بیشتر وجه رویاپردازانه دارد. با آن وضعیتی که آنها در آن بالا داشتند مطمئن باش هر چیز دیگری هم میگفت میشد! (خنده حضار)
همچنین صدرعاملی دربارۀ تیک شخصیتی خسرو و بازی خاص امین حیایی در این نقش گفت:
در تحقیقاتمان در آسایشگاه به این تیک رسیدیم. ما این بیماری را بررسی کردیم و یکی دو نفر از بیمارانی که چنین مشکلی داشتند را انتخاب کردیم و میشه گفت امین {حیایی} چند روز با آنها زندگی کرد. حرکات و زاویه گردن، بازی با دستها، لبها و راه رفتن. نوع راه رفتن در بازی بازیگر کار سخت و بسیار مهمی است. مثلا به نوع راه رفتن جک نیکلسن در فیلم «دیوانه از قفس پرید» نگاهی بیندازید. درخشانه! واقعا امین هم کم نیاورد.
همچنین سید مازیار هاشمی هم که در بین تماشاگران حضور داشت کمی دربارۀ این پروژه صحبت کرد. او اذعان کرد که تولید این فیلم کار سختی بوده. فیلمبرداری این فیلم در اواخر تابستان انجام شده و اصلا بارانی در کار نبوده و تمام بارانهایی که در فیلم میبینیم ساختگی بوده است. این قضیه وقتی دشوارتر میشود که بدانیم تقریبا تمام فیلم در خیابان ولیعصر تهران روایت میشود و سازندگان از باغ فردوس تا میدان تجریش این باران را ساختند. همچنین پروسۀ کار بر روی تاور کرین هم سختیهای فراوانی داشته و این نکته وقتی عجیبتر میشود که بدانیم حتی بارانی که در سکانس تاور کرین وجود دارد هم باز توسط تیم تولید شده و کاملا ساختگی است! با این حال او گفت بودجه با برنامهریزی دقیق رسول صدرعاملی جایی تلف نشد و این فیلم با کمتر از ۲۵ میلیارد تومان ساخته شد.
در پایان رسول صدرعاملی به وضع ناخوش کنونی سینمای ایران پرداخت و صحبتهای خود را به اتمام رساند:
واقعیتش اینه که روزهای سختی را میگذرانیم. امیدوارم که تماشاگر این فیلم را شناسایی کنه. واقعیتش اینه که تولید دست سینمادارها است و این خوب نیست. برای اینکه سینما فقط فروش نیست. و گاهی اوقات هیچ فضیلتی در فروشهای ۳۰۰ میلیارد تومانی نیست. این که پز بدیم و این فیلمها را تداوم بدهیم اصلا خوب نیست. سینمای متفکر و اندیشمند ایران نیاز به حمایت دارد. منظورم فقط فیلم خودم نیست. کلا حواسمان باشد که این سینما را از دست ندهیم چون واقعا دارد از دست میرود.
تصویری از رسول صدرعاملی در نشست پرسش و پاسخ آخرین شب از چهاردهمین جشنواره فیلم ۱۰۰