» فیلم و سریال » نقد و بررسی فیلم و سریال » نقد و بررسی قسمت پنجم فصل دوم سریال The Last of Us – موبوگیم
نقد و بررسی قسمت پنجم فصل دوم سریال The Last of Us – موبوگیم
نقد و بررسی فیلم و سریال

نقد و بررسی قسمت پنجم فصل دوم سریال The Last of Us – موبوگیم

۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ 004

قسمت پنجم فصل دوم سریال The Last of Us پر از ابهام‌های اخلاقی و لحظات وحشتناک است.

قسمت پنجم فصل دوم The Last of Us با عنوان Feel Her Love به کارگردانی استیون ویلیامز، مانند یک دیگ بخار پرتنش عمل می‌کند؛ این قسمت از سریال سرشار از ابهام‌های اخلاقی و همچنین افشاگری‌هایی هولناک است که مطمئناً بیننده‌ها چه کسانی که با بازی آشنا نیستند و چه گیمرها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

این قسمت از فصل دوم سریال آخرین بازمانده از ما نه‌تنها داستان را با شتابی بی‌امان به جلو می‌برد، بلکه بیننده و شخصیت‌ها را وادار می‌کند با واقعیت‌های تلخ این جهان روبه‌رو شوند، جهانی که در آتش انتقام و تهدید فزاینده‌ی عفونت قارچی کوردی‌سپس می‌سوزد. قسمت پنجم فصل دوم صرفاً پلی به قسمت بعدی نیست و سعی ندارد فقط داستان را اندکی به جلو حرکت بدهد بلکه نقطه‌ی عطفی اساسی است که درک ما از شخصیت‌ها و موقعیت‌ها را دگرگون می‌کند.

قسمت پنجم فصل دوم سریال the last of us

داستان این قسمت با یک صحنه ابتدایی سرد و تأثیرگذار آغاز می‌شود، روشی که در این فصل به یک سنت تبدیل شده و بُعدی تازه و هراس‌انگیز از تهدید آلوده‌ها را به تصویر می‌کشد. ما به اعماق هزارتوی بیمارستانی تحت کنترل گروه WLF کشیده می‌شویم، جایی که گروهبان الیز پارک با بازی هتیان پارک تجربه‌ای وحشتناک را برای هانراهان با بازی آلانا اوباک تعریف می‌کند. مأموریت واحد او پاک‌سازی بیمارستان بود، کاری که ابتدا ظاهراً ساده به نظر می‌رسید تا اینکه آن‌ها به زیرزمین رسیدند. در آنجا با چیزی به‌مراتب خطرناک‌تر از آلوده‌های متحرک مواجه شدند که شبکه‌ای ترسناک از قارچ کوردیسپس رشده کرده و کشفی هولناک‌ است؛ این‌که قارچ در چنین فضای بسته‌ای، توانایی رهاسازی هاگ‌های هوابرد را پیدا کرده است.

این کشف، شاهکاری در روایت ترس و دلهره است. خطر فقط به ابتلا و مرگ سریع و مشمئزکننده محدود نمی‌شود؛ بلکه اثر روانی آن نیز مهم است و قوانین بقا را دستخوش تغییر می‌کند. حتی فضاهایی که به‌ظاهر امن به نظر می‌رسیدند، اکنون تهدیدی پنهان و نامرئی در خود دارند. این سکانس چند هدف را هم‌زمان محقق می‌کند و وجهی تازه و ترسناک از ویروس کوردیسپس را معرفی می‌کند، مخاطره‌ها را برای شخصیت‌ها و فضاهای آشنا افزایش می‌دهد و سایه‌ای از ترس را بر سر آینده شخصیت الی می‌افکند. لحن خشک و بی‌احساس شخصیت پارک در روایت این وقایع، در کنار ماهیت وحشتناک ماجرا، بر حس تهدید آن می‌افزاید.

قسمت پنجم فصل دوم سریال the last of us

این قسمت سپس به سراغ الی (بلا رمزی) و دینا (ایزابلا مرسد) بازمی‌گردد که همچنان در مسیر خونین انتقام از ابی و گروهش هستند. سنگینی مأموریتشان بر فضای رابطه‌شان سایه افکنده و حتی لحظات طنزآمیز کوتاه نیز حس تلخی دارند. بارداری دینا، رابطه آن‌ها را پیچیده‌تر می‌کند و لایه‌ای از آسیب‌پذیری به داستان می‌افزاید و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا این مسیر انتقام‌جویانه ارزش چنین بهایی را دارد یا نه.

در این قسمت و در مسیر الی و دینا در شهر ویران‌ شده، خشونت میان WLF و سرافیت‌ها با شدت بیشتری به تصویر کشیده می‌شود. آن‌ها با صحنه‌ای دلخراش مواجه می‌شوند که در آن، اجساد تکه پاره‌شده سرافیت‌ها دیده می‌شودو در کنار آن‌ها با بی‌تفاوتی نوشته‌ای با اسپری نقش بسته: «اینم احساس کن، عوضی.» این صحنه یادآوری تلخی از خشونت بی‌پایان و فراگیر در سیاتل است. دشمنان فقط آلوده‌ها نیستند بلکه انسان‌ها نیز در نبردی بی‌رحمانه و بی‌پایان با یکدیگرند. این صحنه مخاطب و الی و دینا را وادار می‌کند که با پیچیدگی‌های اخلاقی دنیای پیرامون خود روبرو شوند، جایی که قهرمان یا ضدقهرمان مشخصی وجود ندارد، بلکه فقط انسان‌هایی هستند که برای بقا می‌جنگند.

مسیر آن‌ها به ساختمانی متروکه می‌رسد، مکانی که به‌ظاهر بی‌خطر به نظر می‌رسد، اما به‌سرعت به میدان نبردی ترسناک تبدیل می‌شود. این بخش از قسمت، نمونه‌ای درخشان از اوج‌گیری تدریجی تنش است. سکوت آغازین که از هر صدایی وحشتناک‌تر است، به‌مرور به انفجاری از وحشت و حمله‌ای بی‌امان از سوی استاکرها بدل می‌شود.

استاکرها، گونه‌ای پیچیده‌تر و زیرک‌تر از آلوده‌ها هستند. آن‌ها نه بی‌هدف، بلکه با برنامه حرکت می‌کنند، پنهان می‌شوند و کمین می‌کنند. این سکانس یادآوری می‌کند که خطر در هر لحظه و مکان حضور دارد و هوشیاری دائمی ضروری است. در اوج این درگیری، چهره‌ای آشنا پدیدار می‌شود که جسی (یانگ مازینو) است.

قسمت پنجم فصل دوم سریال the last of us

ورود جسی لحظه‌ای چند منظوره است. از یک سو، نوعی تسکین است؛ نشانه‌ای از اهمیت رفاقت و تعلق در جامعه جکسون. او و تامی که جداگانه در سیاتل به دنبال الی و دینا هستند، تنها به‌خاطر نگرانی از وضعیت دوستانشان آمده‌اند. این نشان می‌دهد که در این دنیای شکسته، پیوندهای انسانی هنوز پابرجا هستند.

اما ورود جسی، وجهه‌ای دیگر نیز دارد و تأکیدی بر بی‌فکری و خطرناک بودن مسیر انتقام الی و دینا است. آن‌ها نه‌تنها خود، بلکه دیگران را هم وارد این نبرد مرگبار کرده‌اند. حضور جسی یادآور خانه‌ای است که آن‌ها ترک کرده‌اند و پیش‌درآمدی بر تراژدی‌های احتمالی آینده است.

در ادامه سکانس مربوط به الی، دینا و جسی، گروه شاهد صحنه‌ای فجیع است که در آن، سرافیت‌ها یک عضو WLF را با وحشیگری می‌کشند. این صحنه بار دیگر بر بی‌رحمی جنگ بین گروه‌ها تأکید می‌کند و نشان می‌دهد که در این جهان، خطوط اخلاقی کاملاً درهم شکسته‌اند. در این درگیری، دینا با تیر سرافیت‌ها زخمی می‌شود. جسی او را به تئاتر باز می‌گرداند و الی، برای منحرف کردن دشمن، از آن‌ها جدا می‌شود. این جدایی، آغاز تنهایی الی در مسیر تاریک انتقام است.

قسمت پنجم فصل دوم سریال the last of us

سپس، داستان به تقابل تن‌به‌تن الی با نورا (تاتی گابریل) می‌پردازد که عضوی از گروه ابی است. این بخش نقطه عطفی در تحول شخصیتی الی است. تعقیب نورا به همان زیرزمین بیمارستان ختم می‌شود؛ جایی که صحنه آغازین قسمت در آن رخ داده بود و منبع هاگ‌های کشنده است. این انتخاب هوشمندانه‌ای در روایت است و در آن، تعلیقی ناشی از دانشی حس می‌شود که مخاطب دارد، اما شخصیت‌ها هنوز از آن چیزی نمی‌دانند.

در این قسمت از سریال، زیرزمین بیمارستان، خود به کاراکتری مستقل بدل می‌شود. فضایی متروک، تاریک، پوشیده از قارچ‌های رشد کرده که مملو از بوی پوسیدگی و زوال است و استعاره‌ای بصری از فساد دنیای بیرون، هم از نظر فیزیکی و هم از نظر اخلاقی محسوب می‌شود. بازجویی الی از نورا، صحنه‌ای تکان‌دهنده و آزاردهنده است. خشونتی که الی به خرج می‌دهد، از مرزهای پیشین عبور می‌کند. این بار خشونت او نه برای بقا، بلکه از سر انتقام است. دوربین بی‌پروا خشونت را ثبت می‌کند و مخاطب را مجبور می‌سازد با دگردیسی شخصیت الی روبرو شود.

قسمت پنجم فصل دوم سریال the last of us

نورا، خود شخصیتی پیچیده است. او صرفاً یک دشمن بی‌نام نیست. رنج، وفاداری و درکش از عدالت، او را به مقابله با الی وامی‌دارد. او حتی در مقابل شکنجه هم از افشای محل ابی خودداری می‌کند. در خلال این سکانس، نورا حقیقت تلخی را به الی می‌گوید؛ درباره آنچه جوئل در بیمارستان فایرفلای انجام داده بود. اینکه چطور او، پدر ابی و همه پزشکان حاضر را کشت، کسانی که تنها امید برای درمان این بیماری و ویروس بودند.

این افشاگری، ضربه‌ای روحی است. درک ما از جوئل و اعمالش را دگرگون می‌کند و انگیزه انتقام ابی را قابل‌فهم‌تر می‌سازد. جوئل صرفاً دشمنان بی‌نام را نکشته بلکه او آینده بشریت را نیز نابود کرده است. واکنش الی به این حقیقت بسیار مهم است. او ادعا می‌کند که پیش‌تر از این ماجرا باخبر بوده، اما رفتار بعدی‌اش این ادعا را زیر سؤال می‌برد. تأیید حقیقت، گویی او را از درون متلاشی می‌کند. مرز قربانی و مهاجم از میان می‌رود و خشم، همه وجودش را در برمی‌گیرد. سکانس با ادامه شکنجه نورا به پایان می‌رسد، بی‌آنکه نشان داده شود چقدر پیش می‌رود و همین پنهان‌کاری، تأثیرش را دوچندان می‌کند.

بازگشت جوئل با فلش‌بک

قسمت پنجم فصل دوم سریال the last of us

در پایان قسمت پنجم فصل دوم، فلش‌بکی کوتاه و ویرانگر ما را به گذشته و به جکسون می‌برد. جایی که آرام و صلح‌آمیز است. جوئل (پدرو پاسکال) وارد اتاق الی می‌شود و با لبخندی می‌گوید: «هی، کوچولو». الی با لبخندی پرمحبت جواب می‌دهد: «سلام». سادگی این صحنه، ضربه و تأثیرش را دوچندان می‌کند.

این فلش‌بک، یک شاهکار احساسی است. تضاد شدید میان خشونت قبل از آن و گرمای این لحظه، مخاطب را درهم می‌شکند. این صحنه نه فقط یادآور جوئل که یادآور چیزی که الی از دست داده یعنی بخشی از خودش، معصومیت و عشقی بی‌قیدوشرطش است. آن دختری که با آن لبخند صمیمانه جواب می‌دهد، همان کسی است که اکنون در تاریکی، غرق خشونت شده است.

قسمتی خشن ولی ضروری

قسمت پنجم فصل دوم سریال the last of us

قسمت پنجم از فصل دوم سریال آخرین بازمانده از ما قسمتی سخت، خشن و در عین حال ضروری است. تماشای آن آسان نیست، اما ضروری است. این قسمت مرزهای سریال را از نظر خشونت و عمق احساسی گسترش می‌دهد و ما را وادار می‌کند با واقعیت‌های ناخوشایند درباره طبیعت انسان، چرخه انتقام و بهای ویرانگر آن روبرو شویم.

بازیگران این قسمت نقش مهمی در ماندگاری آن دارند. بلا رمزی با بازی‌ای پرتنش، آسیب‌پذیر و ترسناک، الی را به نقطه‌ای تاریک از نظر شخصیتی می‌برد. ایزابلا مرسد در نقش دینا، با استحکام و احساسی صادقانه، پویایی رابطه را تقویت می‌کند. یانگ مازینو و تاتی گابریل نیز با نقش‌آفرینی‌های پیچیده و تأثیرگذارشان، دنیای سریال را غنی‌تر می‌کنند.

کارگردانی استیفن ویلیامز بی‌نظیر است. از استفاده استادانه از نور و سایه برای خلق فضای ترس گرفته تا مدیریت دقیق ریتم داستان‌گویی، همه چیز حساب‌ شده است. طراحی صدا نیز به شکل مؤثری حس حضور و خطر را به مخاطب القا می‌کند. در نهایت، این یک قسمت فراموش‌نشدنی و نقطه عطفی است که برداشت ما از شخصیت‌ها و جهان داستان را تغییر می‌دهد. این قسمت همچنین کاوشی تلخ و خشن در پیامدهای خشونت، ماهیت فقدان و قدرت عشق و خاطره است. این قسمت ذهن مخاطب را پس از پایانش رها نمی‌کند؛ بلکه او را وا‌می‌دارد تا درباره تاریکی این جهان پسا آخرالزمانی و تارهای نازک باقی‌مانده از انسانیت، بیشتر تأمل کند.

منبع: gamefa.com

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

  • ×