۱۰ واقعه مربوط به جوکر که هرگز در لایو اکشن نخواهیم دید – موبوگیم
همه ما با جوکر و شخصیت وحشتناک و شورشی او آشنایی داریم اما حتی این کاراکتر هم کارهایی انجام داده که تحت هیچ شرایطی در دنیای فیلمهای DC نخواهیم دید؛ در این فهرست میخواهیم به برخی از آنها نگاهی دقیقتر بیندازیم.
۱۰) برای فرار از بتمن سفیر ایران میشود

در تالار افتخار کارهای آشوبگرانه جوکر، دوره کوتاه او به عنوان سفیر ایران در بتمن شماره ۴۲۹ (۱۹۸۹) به عنوان یک شاهکار پوچی و طنز ژئوپلیتیک برجسته میشود و جایگاه دهمین لحظه شوکهکننده او را به خود اختصاص میدهد. این شماره، بخشی از آرک معروف «مرگ در خانواده»، شاهزاده دلقک جنایت را از یک آنارشیست گاتهامی به یک تهدید بینالمللی تبدیل کرده که از تنشهای دوران جنگ سرد با خلاقیتی ترسناک سوءاستفاده میکند.
جوکر از روابط پرتنش ایران با آمریکا استفاده میکند تا خود را دوباره تعریف کند. او از مصونیت دیپلماتیک به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل متحد بهره میبرد. تصویر جوکر در حال سخنرانی برای رهبران جهان هم مضحک و هم وحشتآور است. این یک دستکاری بیپروای سیاستهای واقعی جهان است که خصومتهای آمریکا و ایران در اواخر دهه ۸۰ را بازتاب میدهد.
این حرکت باعث میشود بتمن نتواند او را بدون ایجاد یک بحران بینالمللی دستگیر کند. برای یک شرور که با هرج و مرج تعریف میشود، پذیرش مشروعیت بوروکراتیک توسط جوکر یک پیروزی بزرگ است. او دیپلماسی را به یک سپر تبدیل کرده و سیستمهایی را که برای محدود کردن او طراحی شدهاند، مسخره میکند. این داستان جسورانه به نقاط ضعف سیاست جهانی میتازد، جایی که حتی یک روانآزار نیز میتواند پناهگاهی پیدا کند. در حالی که این لحظه کمتر از مرگ جیسون احساسی است اما غیرقابل پیشبینی بودن و هوش جوکر را برجسته میکند.
حتی تصور تماشای چنین لحظهای در جهان لایو اکشن DC یا حتی دنیای انیمیشنی آن غیرممکن است! در این روزها که تنش در سطح بینالملل به حداکثر خود رسیده، هیچ شرکتی جرأت ارائه پیشنهاد اقتباس از این روایت را نیز ندارد!
۹) بخاطر باورهای نازی رد اسکال، همکاری خود را با او تمام کرد

حتی آشوب نیز محدودیتهایی دارد؛ حداقل جوکر در «Batman/Captain America» (۱۹۹۷) این را ثابت کرد. این کراساوور یکی از عجیبترین اعمال اصولی او را به نمایش گذاشت: قطع روابط با رد اسکال به دلیل نازی بودن او. این لحظه سوررئال به عنوان نهمین لحظه شوکهکننده جوکر در کمیکها رتبهبندی میشود، نه به خاطر خشونت، بلکه به خاطر پیچش تاریک و طنزآمیز اخلاقی آن.
اتحاد رد اسکال و جوکر زمانی فرو میپاشد که جوکر متوجه میشود ایدئولوژی رد اسکال فقط یک نمایش شرورانه نیست، بلکه یک نازی واقعی است. با انزجار، جوکر به او حمله میکند و میگوید: «شاید من یک دیوانه جنایتکار باشم، اما یک دیوانه جنایتکار آمریکایی هستم!» این جمله هم مضحک و هم تکاندهنده است؛ نمونه نادری از جوکر که یک همکار را به دلایل اخلاقی رد میکند.
شوک این لحظه در زیرپا گذاشتن انتظارات نهفته است. جوکر، که از پوچگرایی تغذیه میکند، در برابر تعصب ریشهدار در نفرت سیستماتیک خط میکشد. انزجار او نه از فضیلت، بلکه از حس تحریفشده غرور ناشی میشود؛ او نازیسم را به عنوان شر «بیالهام» میبیند که با عشق او به ترور آنارشیست و فردگرا در تضاد است. این داستان از طنز استفاده میکند: یک دلقک قاتل که به یک مستبد نسلکش درباره «سلیقه بد» موعظه میکند. حتی هیولاها نیز فاشیسم را ناپسند میدانند.
این لحظه خودشیفتگی غیرقابل پیشبینی جوکر را برجسته میکند. او جهان را برای خنده و شوخی میسوزاند اما حاضر نیست صحنه را با ایدئولوژیای که «هنر» او را خفه میکند، تقسیم کند. با نشان دادن خیانت او به عنوان میهنپرستی (هرچند توخالی)، مردی را میبینیم که در چشم خودش از یک نازی بهتر است. دههها بعد، این همکاری که به خیانت تبدیل شد، همچنان یک جواهر تاریک در دنیای کمیک باقی مانده است.
غیرممکن بودن اقتباس احتمالی از این داستان دلایل متعددی دارد: درگیری قانونی و رقابت خلاقانه میان DC و مارول بزرگترین آنها است. اگر هم روزی همکاری میان این دو غول کمیک بوکی اتفاق بیافتد، باز هم این داستان در لیست روایتهای اقتباسی نخواهد بود.
۸) پوست صورت خود را با منگنه دوباره چسباند

در کارنامهای که با نمایشهای عجیب و غریب تعریف میشود، تصمیم جوکر برای کندن صورت خود در «Detective Comics #1» (۲۰۱۱) به عنوان هشتمین لحظه شوکآور او برجسته میشود. بخشی از ریبوت New 52 کمیکهای DC، این داستان شاهزاده دلقک جنایت را از یک آنارشیست گاتهام به یک کابوس واقعی از گوشت و استخوان تبدیل میکند که وحشت جسمانی را با جنگ روانی ترکیب میکند.
پس از یک سال ناپدید شدن، جوکر با صورتی بدون پوست روی جمجمهاش بازمیگردد؛ پس از آنکه صورت خود را، به عنوان یک یادگار عجیب و غریب، به دیوار سنجاق کرده است. این تصویر (یک جمجمه خام که با عضلات و رگها میخندد، حتی با استانداردهای او نیز به شدت آزاردهنده است. با کنار گذاشتن «ماسک» خود، جوکر به صورت نمادین هرگونه شباهت به انسانیت را رد میکند و آشوب خالص و بیآلایش را میپذیرد.
شوک این لحظه نه تنها به خاطر خشونت، بلکه به خاطر جسارت حسابشده آن است. این یک خشونت تصادفی نیست، یک بیانیه است. جوکر بدن خود را برای بیثبات کردن بتمن تسلیح میکند. او را با این تصور که رقابت آنها فراتر از فیزیک است، به سخره میگیرد. بعدها، او حتی صورت پاره شده خود را به عنوان ماسک میپوشد و مرز بین اجرا و روانپریشی را محو میکند.
منتقدان و طرفداران درباره شدت این عمل بحث کردند اما تاثیر روایی آن انکارناپذیر است. دوران بیصورتی جوکر مترادف با لحن تاریکتر New 52 شد و ثابت کرد که حتی پس از دههها، او هنوز هم میتواند وحشت ایجاد کند. حالا شما میتوانید تصور کنید که چنین صحنهای به صورت لایو اکشن به نمایش گذاشته شود؟! ما چیزی مشابه به آن را در سریال Gotham دیدیم اما این اقتباس با ظاهر ساده و سانسورشده خود به سایه نسخه کمیکبوکی آن نیز نزدیک نمیشود.
۷) پوست همکار سابق خود را زنده زنده کند

این صحنه، که به عنوان هفتمین عمل شوکهکننده او رتبهبندی شده است، ظرفیت جوکر برای خشونت را به قلمرویی از وحشیگری شخصی و صمیمی ارتقا میدهد.
این داستان در یک گاتهام فوق واقعگرا اتفاق میافتد و آزادی جوکر از آسایشگاه آرکام را دنبال میکند؛ جایی که او به طور خشونتآمیز امپراتوری جنایت خود را بازپس میگیرد. مانتی، یک اوباش سطح پایین که در غیاب جوکر رشد کرده، مرتکب اشتباه مرگباری میشود که فکر میکند میتواند رئیس سابق خود را شکست دهد. انتقام جوکر سریع و وحشتناک است: او مانتی را میدزدد، به صندلی میبندد و پوست او را میکند. هنر واقعگرایانه و ترسناک این کمیک وحشت را تشدید میکند و هر فریاد و برش را با جزئیاتی تهوعآور به تصویر میکشد. این یک خشونت کارتونی نیست، یک تصویر خام و بیپرده از درد بوده که برای ترساندن شخصیتها و خواننده طراحی شده است.
شوک این لحظه در صمیمیت عمل نهفته است. این مجازات شخصی است. جوکر فقط مانتی را نمیکشد؛ او را از هم جدا کرده و خیانت را به یک نمایش از تسلط تبدیل میکند. با کندن پوست شریک سابق خود، او پیامی به دنیای زیرزمینی گاتهام میفرستد: وفاداری غیرقابل مذاکره است و بیوفایی سرنوشتی بدتر از مرگ دارد.
آنچه این لحظه را به طور منحصر به فرد آزاردهنده میکند، واقعگرایی آن است. این صحنه هرگونه افسانه باقیمانده را کنار میزند و سادیسم خام زیر خنده جوکر را آشکار میکند. دههها از داستانهای جوکر گذشتهاند اما Joker #1 (2008) خوانندگان را مجبور میکند تا با چهره حقیقی و نفرتانگیز او مواجه شوند. این صحنه نیز مانند بسیاری از گزینههای حاضر در لیست من بخاطر خشونت بیشازاندازه و باورنکردنی آن به صورت لایو اکشن مورد اقتباس قرار نمیگیرد.
۶) بتمن را در چرخهای ابدی از شکنجه قرار داد

در رتبه ششم شوکآورترین لحظات جوکر، Action Comics #770 (2000) قرار دارد، جایی که شاهزاده دلقک جنایتکار گاتهام از خشونت محض فراتر میرود و با همکاری دشمن شیطانصفت سوپرمن، مستر مکسپیتلیک، ظلمی کیهانی را اعمال میکند: به دام انداختن بتمن در یک حلقه بیپایان از قتل والدینش. این همکاری جسورانه که جنگ روانی را با وحشت تغییر واقعیت ترکیب میکند، ظرفیت جوکر برای شکنجه را دوباره تعریف میکند.
در این شماره، جوکر از مستر مکسپیتلیک پنجبعدی استفاده میکند تا واقعیت را بازنویسی و بتمن را مجبور کند تیراندازی در کوچه توماس و مارتا وین را بارها و بارها تجربه نماید. هر چرخه، زخم اصلی بروس را دوباره فعال کرده، عاملیت او را از بین میبرد و ماموریت زندگی او را به یک کابوس سیزیفی تبدیل میکند. جوکر اینجا از متافیزیک به عنوان سلاح استفاده میکند و با استفاده از قدرتهای خداگونه مکسپیتلیک، روان بتمن را مورد بهرهبرداری قرار میدهد.
نبوغ داستان در صمیمیت آن نهفته است. جوکر، که از زخم بنیادین بتمن آگاه است، آن را به یک نمایش بیپایان تبدیل میکند. او دردهای خیابان گاتهام را با پوچگرایی کیهانی ترکیب کرده و ثابت میکند که هیچ متحدی برای شکستن بتمن به اندازه کافی پست نیست.
عذاب بروس با هر تکرار به اوج میرسد، فریادهای او برای بخشش بیپاسخ میماند، در حالی که جوکر از سادیسم «هنری» خود لذت میبرد.
این لحظه در تاریخچه جوکر به خاطر مقیاس سوررئال و دقت روانی آن برجسته است. کشتن بتمن کافی نیست؛ جوکر به دنبال از هم گسستن روح اوست و مفهوم قهرمان را مسخره میکند. این گزینه تنها موردی است که از وقوع آن مطمئن نیستم، جوانب متعددی در اقتباس از این داستان وجود دارند که آن را به کابوس یک نویسنده تبدیل میکنند: آیا جیمز گان جرات معرفی موجودی به عجیبی آقای مکسپیتلیک را دارد؟ آیا بازگویی این داستان و ترکیب جوانب مختلف آن بیشازحد روایت را شلوغ میکند؟ آیا تضاد میان آقای مکسپیتلیک و جوکر کنار هم قرار گرفتن آنها در یک فضای لایو اکشن را غیرممکن میکند؟
۵) مدرسهای پر از کودک را منفجر کرد

در رتبه پنجم شوکهکنندهترین لحظات جوکر، انفجار یک مدرسه ابتدایی در گاتهام کمیک Batman: Cacophony (2009) قرار دارد؛ عملی چنان پست که مرزهای شرورانه کمیکها را دوباره تعریف کرد. این سهگانه هرگونه شوخی باقیمانده از سلطان نفرت را کنار میزند و هیولایی را نشان میدهد که حاضر است برای نمایش پوچگرایانه به بیگناهان حمله کند.
وحشت واقعی جوکر در پسزمینه اتفاق میافتد. برای منحرف کردن توجه بتمن و مقامات گاتهام، او یک مدرسه پر از کودکان را منفجر و آن را به ویرانه تبدیل میکند. دودی که از آوار بلند میشود، والدینی که فریاد میزنند و سکوت آزاردهنده بتمن در حالی که کولهپشتی سوخته یک کودک را پیدا کرده مخاطب را از درون نابود میکند. جوکر از جوانی و بیگناهی به عنوان سلاح استفاده میکند تا ثابت کند هیچ کس از دسترس او در امان نیست.
برخلاف طرحهای بزرگتر او، این عمل درباره پول، قدرت، یا حتی «سرگرمی» نیست. این یک بیانیه است: آشوب، برای جوکر، مطلق است. با حمله به کودکان او قانون نانوشتهای را میشکند که حتی شروران نیز حاضر به عبور از آن نیستند. جوکر در این داستان میگوید: «بچهها بهترین هستند! آنها به همه چیز میخندند!» این جمله نه به خاطر طنز، بلکه به خاطر آشکارسازی فلسفه تحریفشده او ترسناک است: زندگی یک جوک است و هیچ کس از آن مستثنی نیست.
منتقدان درباره ضرورت چنین خشونتی بحث کردند، در حالی که طرفداران با جوکری روبرو شدند که هرگونه شوخی باقیمانده را از دست داده بود. با عبور از این خط، جوکر خود را نه به عنوان یک ابرشرور، بلکه به عنوان یک نیروی ترور وجودی تثبیت میکند. با گذشت نزدیک به دو دهه، این داستان هنوز بحثبرانگیز است. خشم و خشونت علیه کودکان معمولاً خط قرمز روایتهای DC و مارول هستند! پس انتظار نداشته باشید که چنین صحنهای را در دنیای لایو اکشن ببینید…
۴) روی سر شهروندان گاتهام شیشه شکسته سمی باراند

در رتبه چهارم، سازماندهی یک طوفان شیشه در Batman Confidential #11 (2008) قرار دارد؛ نمایشی وحشتناک که خط افق گاتهام را به یک سلاخخانه تبدیل کرد. این آرک هیولای روانی DC را نشان میدهد که زیبایی را به خشونت تبدیل کرده و ثابت میکند حتی چیزهای پیشپاافتاده نیز در دستان او میتوانند کابوس شوند.
پس از فرار از آرکام، جوکر یک شرکت شیشه گاتهام را تصاحب میکند و یک صفحه الماسشکل عظیم را که توسط جرثقیلها آویزان شده است، میسازد. هدف او؟ شکستن آن در هوا و باریدن تکههای تیز شیشه روی شهروندان. این طرح اجرا میشود: در حالی که بتمن برای متوقف کردن او میدود، جوکر شیشه را منفجر و بارانی درخشان از مرگ را آزاد میکند. سایههایی از شهروندان فریادزنان که توسط تکههای درخشان سوراخ شدهاند و خیابانهایی که با خون و نور شکسته لغزنده هستند برای مخاطبها به نمایش گذاشته میوند. جوکر اهمیتی نمیدهد که چه کسی میمیرد، والدین، کودکان، پلیس، تا زمانی که گاتهام یاد بگیرد «خنده با اشک میآید.»
هیچ طرح بزرگی در اینجا وجود ندارد، فقط میل به نابودی. برخلاف برداشتن صورت یا بمبگذاری مدرسه، طوفان شیشه گذرا اما فراموشنشدنی است، شعر بصری را با وحشت اولیه ترکیب میکند. دههها بعد، این داستان همچنان یادآوری هولناک از استعداد جوکر برای ترور وجودی است.
۳) جوکر کاری کرد که سوپرمن همسر باردار خود و شهر متروپلیس را نابود کند

طرح او در Injustice: Gods Among Us (۲۰۱۳) در جایگاه سوم قرار دارد و از کشتار محض فراتر میرود؛ هسته اخلاقی دنیای دیسی را از بین میبرد. با فریب سوپرمن برای کشتن لوئیس لین باردار و انفجار یک بمب اتمی که متروپلیس را نابود میکند، کابوس زنده DC به تاریکترین پیروزی خود دست مییابد: فاسد کردن نماد امید.
جوکر با استفاده از سم ترس مترسک آغشته به کریپتونیت، توهمی ایجاد میکند که سوپرمن لوئیس را به عنوان Doomsday میبیند. مرد پولادین همسر خود را به بدترین شکل ممکن نابود و ناخواسته یک بمب اتم مرتبط با ضربان قلب او را فعال میکند که متروپلیس را با خاک یکسان میکند و میلیونها نفر را به قتل میرساند. وحشت واقعی در فروپاشی سوپرمن نهفته است.
این لحظه نه تنها به خاطر مقیاس آن، ۱۱ میلیون کشته در یک لحظه، بلکه به خاطر جسارت آن شوکهکننده است. جوکر نه تنها میکشد؛ بلکه روشنایی را به تاریکی تبدیل میکند و نشان میدهد حتی فسادناپذیرترینها نیز میتوانند سقوط کنند. با تسلیح کردن عشق سوپرمن علیه او، امید را به یک محرک برای آخرالزمان تبدیل میکند. اثر موجی آن باورنکردنی است: قهرمانان به گروههای متخاصم تقسیم میشوند و دنیای دیسی به تاریکی فرو میرود.
جوکر، که اغلب روی بتمن تمرکز دارد، اینجا یک نماد بزرگتر را هدف قرار میدهد و از انسانیت سوپرمن سوءاستفاده میکند تا عمق آشوب را نشان دهد. خنده پایانی او، که پس از مرگش نیز طنینانداز میشود، این عمل را به عنوان تاریکترین لطیفه او تثبیت میکند.
حمله به یک زن باردار، به تصویر کشیدن رئالیستیک انفجار اتم، آلوده شدن سوپرمن و به قتل رسیدن جوکر از طریق بیرون کشیده شدن قلب او توسط سوپرمن اقتباس لایو اکشن از این روایت را غیرممکن میسازند.
۲) جوکر باربارا گوردون را فلج و آسیبی جبرانناپذیر به او وارد کرد

در میان تقریباً تمام جنایات جوکر، حمله او به باربارا گوردون در Batman: The Killing Joke (۱۹۸۸) به عنوان دومین لحظه شوکهکننده او برجسته میشود. هرگونه تظاهر به شوخطبعی از جوکر گرفته میشود و شکارچی را نشان میدهد که از آسیب به عنوان سلاحی برای نابودی امید استفاده میکند.
طرح داستان به ظاهر ساده است: برای اثبات این که «یک روز بد» میتواند هر کسی را بشکند، جوکر به خانه باربارا نفوذ میکند، به ستون فقرات او شلیک میکند، به او ***** میکند و از بدن شکسته او عکس میگیرد تا پدرش، کمیسر گوردون را شکنجه دهد. خشونت او وحشیانه است و نه تنها بدن باربارا، بلکه استقلال و کرامت او را هدف قرار میدهد.
باربارا، که در آن زمان بتگرل بود، زنده میماند اما فلج شده و هویت ابرقهرمانی او در یک لحظه محو میشود. میراث داستان دوگانه است: در حالی که مورد انتقاد برای بهرهبرداری از آسیب قرار گرفته، در نهایت به تکامل باربارا به اوراکل، نماد مقاومت، کمک کرد. برای جوکر، این عمل نابودی محض است. او یک قهرمان را به قربانی تبدیل میکند و در حالی که زندگی گوردون را از هم میپاشد، میخندد.
دههها بعد، «جوک مرگبار» همچنان یک نقطه عطف فرهنگی است، نه تنها به خاطر وحشت آن، بلکه به خاطر بحثهای اخلاقی که ایجاد کرده است. حمله جوکر کمیکها را مجبور کرد تا با وزن واقعی خشونت تخیلی روبرو شوند و مرز بین داستانسرایی و بهرهبرداری را محو کنند. برای بتمن، این یک لحظه نادر از ناتوانی بود؛ برای خوانندگان، یک یادآوری ترسناک که حتی نمادها نیز از خشونت جوکر در امان نیستند. حقیقتاً به تصویر کشیدن حمله وحشتناک جوکر به باربارا و بالاهایی که سر گوردون میآورد اقتباسی لایو اکشن از The Killing Joke را غیرممکن میسازد.
۱) امپراتور جوکر کل جمعیت چین را میبلعد

در صدر لیست شوکهکنندهترین اقدامات جوکر، لحظهای است که او تمام چین را، به عنوان یک «شوخی» کیهانی، در داستان Emperor Joker (2000) بلعید؛ یک طرح داستانی که شاه وحشت را از یک آنارشیست گاتهامی به یک نیروی ویرانگر خداگونه ارتقا میدهد. این داستان جوکر را نشان میدهد که با به دست آوردن ۹۹.۹٪ از تواناییهای تغییر واقعیت آقای مکسپلتیک، از شرور بودن معمولی فراتر رفته و جنایتهایی چنان گسترده مرتکب میشود که درک آنها غیرممکن است.
جوکر جهان را مطابق تصور خود بازآفرینی میکند و زمان، فضا و اخلاقیات را مطابق خواسته خود خم میکند. در نمایشی از خشونت غیرقابل درک، او به معنای واقعی کلمه کل کشور چین را میبلعد و میلیونها نفر را به نیستی تبدیل میکند؛ نه برای استراتژی یا انتقام، بلکه صرفاً چون آن را «خندهدار» میداند. صورت ترسناک جوکر که کش آمده، قارههایی که در دهانش فرو میریزند و خط افقی از صورتهای فریادزنی که در دندانهایش به دام افتادهاند فراموشنشدنی هستند.
جنایتهای قبلی جوکر، هرچند وحشیانه، در مقیاسهای انسانی شر عمل میکردند. اما بلعیدن یک کشور، پاک کردن فرهنگ، تاریخ و زندگی، او را به عنوان یک تهدید متافیزیک بازتعریف میکند. آنچه این لحظه را به رتبهٔ اول میرساند، جسارت غیرقابل بازگشت آن است. درحالی که Injustice سوپرمن را شکست میدهد و The Killing Joke باربارا را، Emperor Joker واقعیت را میشکند.
دههها بعد، هیچ عملی بهتر از این، ذات جوکر را خلاصه نمیکند: یک پرتگاه بینهایت از جنون، که در حالی که جهان را میبلعد میخندد. برای یک شروری که از هرجومرج تغذیه میکند، خوردن چین نه تنها بزرگترین جنایت اوست، بلکه بهترین جوک است. حتی تصور نسخهای لایو اکشن از این واقعه وحشتناک هم ممکن نیست! دلیل دیگری هم وجود دارد برای عملی نشدن این اقتباس و آن هم اهمیت بالای کشور چین در فروش عناوین سینمایی آمریکا است.

منبع: gamefa.com