۱۰ فیلم احساسی ۲۰۲۵ تاکنون – موبوگیم
۶ ماه از آغاز سال جدید میلادی گذشته و عناوین بیشماری در این بازی زمانی عرضه شدهاند؛ حالا نوبت به آن رسیده تا نگاهی به ۱۰ فیلم احساسی ۲۰۲۵ بیندازیم که توانستند در اعماق وجود ما تغییری ایجاد کنند.
فیلم Companion: تجربهای متفاوت از هوش مصنوعی

فیلم Companion به کارگردانی درو هنکاک و با بازی خیرهکننده سوفی تاچر و جک کویید، یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای علمی-تخیلی و روانشناختی سال ۲۰۲۵ است که با ترکیب هوشمندانهای از ترس، طنز سیاه و سوالات فلسفی عمیق، تماشاگر را درگیر یک سفر عاطفی پرتنش میکند. داستان حول محور آیریس (تاچر) میچرخد، یک ربات انساننمای پیشرفته که باور دارد انسان بوده و عاشقانه به شریک زندگیاش، جاش (کویید)، وابسته است. زمانی که یک سفر تفریحی به کلبهای دورافتاده به خشونت و قتل کشیده میشود، آیریس به واقعیتی هولناک پی میبرد: او یک ماشین است و خاطراتش برنامهریزی شدهاند. این کشف، هسته مرکزی فیلم را تشکیل میدهد و سوالاتی دردناک درباره هویت، عشق واقعی و معنای انسان بودن را مطرح میکند.
فیلم موردنظر ما با وجود لحنی بعضاً طنزآمیز، به شدت احساسی و غمانگیز است؛ به ویژه زمانی که آیریس برای اثبات انسانیت خود تقلا میکند و با وحشت درمییابد که حتی عمیقترین احساساتش ممکن است تنها یک شبیهسازی دیجیتال باشند. بازی سوفی تاچر در نقش آیریس، که ترس، سردرگمی و اندوه او را با ظرافتی خارقالعاده به تصویر میکشد، یکی از نقاط قوت اصلی و بهیادماندنی فیلم است و به داستان عمق عاطفی میبخشد. جک کویید نیز در نقش جاش، مردی که بین ترس از تکنولوژی و سوءاستفاده از آن گیر افتاده، عملکردی تحسینبرانگیز دارد. جک فقط در سریال The Boys خلاصه نمیشود.
عنوان Companion با بهرهگیری از تمهای انزوای عاطفی، اعتماد شکستهشده و جستوجو برای معنا، تماشاگر را به چالش میکشد تا همراه آیریس درد کشف حقیقت را تجربه کند. صحنههای اکشن خشن و لحظات آرام و تأملبرانگیز در کنار هم، Companion را به یک تجربه سینمایی چندبعدی تبدیل میکنند و نهتنها ذهن، بلکه قلب را نیز تحت تأثیر قرار میدهند. این فیلم با نمره ۹۴٪ از منتقدان در راتن تومیتوز و تحسین گسترده برای اجراها و روایت هوشمندانهاش، بدون شک یکی از فیلمهای احساسی و بهیادماندنی سال ۲۰۲۵ است.
عنوان Familiar Touch: زوال عقل از زاویه دیدی دیگر

عنوان Familiar Touch به کارگردانی سارا فریدلند و با بازی خیرهکننده کاتلین چالفنت، بدون شک یکی از تأثیرگذارترین و احساسیترین فیلمهای سال ۲۰۲۵ است که با نگاهی نو و انسانی به موضوع زوال عقل، تماشاگر را به عمیقترین لایههای عاطفی میبرد. این فیلم که در بخش Orizzonti (همان Horizons یا افقها) جشنواره ونیز برنده سه جایزه از جمله بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر زن شد. داستان راث، زنی هشتادساله را روایت میکند که به دلیل مشکلات حافظه مجبور به نقل مکان به یک مرکز مراقبت ویژه میشود. آنچه این فیلم را از سایر آثار با موضوع مشابه متمایز میکند، نگاه همدلانه و غیرکلیشهای آن است که زوال عقل را نه به عنوان یک تراژدی محض، بلکه به عنوان فصل جدیدی از زندگی با تمام پیچیدگیهایش به تصویر میکشد.
چالفنت در نقش راث درخشان ظاهر شده است؛ زنی که با وجود از دست دادن تدریجی حافظه، همچنان اصالت، شوخطبعی و میل به زندگی خود را حفظ میکند. صحنههایی مانند وقتی که ناخواسته به پسرش (با بازی اچ. جان بنجامین) به چشم یک معشوق نگاه میکند یا زمانی که در آشپزخانه مرکز مراقبت، خود را یک آشپز فعال تصور میکند، هم طنز دارند و هم به شدت تکاندهندهاند. فریدلند با کارگردانی ظریف و فیلمبرداری آرام، به بیننده اجازه میدهد دنیا را از نگاه خاص راث ببیند؛ دنیایی که در آن مرزهای زمان و واقعیت درهم میشکنند اما لحظات کوچکی مانند لمس یک پارچه نرم یا بوی یک غذا میتوانند خاطرات فراموششده را زنده کنند.
فیلم به جای تمرکز بر ناامیدی، بر مقاومت و انعطافپذیری انسان تأکید دارد. صحنههای تعامل راث با کارکنان مرکز، بهویژه ونسا (کارولین میشل) و برایان (اندی مککوئین)، پر از گرمی و احترام متقابل است و از تصاویر کلیشهای مراکز سالمندی تا حد ممکن اجتناب میکنند. حتی بیماران واقعی زوال عقل که در فیلم حضور دارند، به روایت عمق و طعم حقیقت میبخشند.
فیلم The Ballad of Wallis Island: بیان عاطفی اشعار احساسی

فیلم The Ballad of Wallis Island به کارگردانی جیمز گریفیث، یکی از خالصترین و متفاوتترین آثار سال ۲۰۲۵ است که با ترکیب ظریف کمدی بریتانیایی و موسیقی فولک، تماشاگر را به سفری نوستالژیک و درمانگر میبرد. این عنوان که بر اساس اثر کوتاه گریفیث با همین مضمون ساخته شده، داستان چارلز (با بازی تیم کی)، مردی تنها و برنده لاتاری را روایت میکند که عاشقانه شیفته گروه موسیقی منحلشده McGwyer Mortimer است و با پرداخت ۵۰۰ هزار یورو، دو عضو سابق این گروه، هرب (تام باسدن) و نل (کری مولیگان)، را به جزیره دورافتاده والیس میکشاند تا کنسرتی خصوصی برگزار کنند. آنچه در نگاه اول یک کمدی سبک به نظر میرسد، به مرور به پرترهای عمیق از تنهایی، آشتی با گذشته و قدرت التیامبخش موسیقی تبدیل میشود. بازی خیرهکننده مولیگان در نقش نل، زنی که با وجود گذشت سالها از جدایی هنری و عاطفیاش از هرب، هنوز زخمهایش را حمل میکند، یکی از نقاط قوت فیلم است. صحنههای تمرین موسیقی این دو، که در آن اشعار قدیمی ناگهان بار عاطفی جدیدی پیدا میکنند، از تأثیرگذارترین لحظات سینمایی سال هستند و خواهند بود.
فیلم با طنز ظریف و غیرکلیشهای خود از موقعیتهای awkward، مثل زندگی در خانهای پر از وسایل عجیب چارلز یا تلاش هرب برای خشک کردن تلفن همراه آبدیدهاش با برنج، تعادل مناسبی بین خنده و اشک ایجاد میکند. جزیره والیس با مناظر مهآلود و صخرههای دورافتادهاش (با فیلمبرداری در ولز) نه تنها یک لوکیشن، بلکه به شخصیتی جدا تبدیل میشود که شخصیتها را وادار به روبهرویی با خود میکند. نقدهای راتن تومیتوز (۹۷٪) و متاکریتیک (۷۸/۱۰۰) تأکید دارند که این فیلم «بدون افتادن به دام احساساتگرایی ارزان، گرمای انسانی را برای تماشاگر به نمایش میگذارند».
عنوان April: اخلاق پزشکی در مقابل فشارهای اجتماعی

عنوان April ساخته دیا کولومباگاشویلی، یک تجربه خاص و متفاوت در فهرست فیلمهای سال ۲۰۲۵ است که با نگاهی بیپروا به موضوعات داغ اجتماعی مانند اخلاق پزشکی، مسائل جنجالی و فشارهای اجتماعی، تماشاگر را درگیر یک تجربه سینمایی فراموشنشدنی میکند. این فیلم که برنده جایزه ویژه هیئت داوران در جشنواره ونیز شد، داستان نینا (با بازی ایا سوخیتاشویلی)، یک متخصص زنان و زایمان در روستایی گرجستانی را روایت میکند که پس از مرگ یک نوزاد در حین زایمان، تحت بررسیهای شدید حرفهای و شخصی قرار میگیرد. آنچه این فیلم را به یک اثر منحصر به فرد تبدیل میکند، ترکیب جسورانهای از واقعگرایی خشن و عناصر سورئال است که کولومباگاشویلی با مهارت تمام آن را به تصویر کشیده است. صحنههای زایمان و مرگ جنین که با صراحتی بیسابقه نمایش داده میشوند، نه برای شوکآفرینی بلکه برای نشان دادن واقعیتهای تلخ زندگی زنان در جامعه امروزی طراحی شدهاند.
بازی خیرهکننده سوخیتاشویلی در نقش نینا، زنی که با وجود فشارهای روزافزون، به سوگند بقراط خود وفادار میماند، قلب فیلم را تشکیل میدهد. او زنی تنها و پیچیده است که همزمان با مبارزه برای حفظ حرفهاش، با شبح رابطه گذشتهاش با دیوید (کاخا کینتسوراشویلی)، همکار و محقق پروندهاش نیز دست و پنجه نرم میکند. فیلم با استفاده از نمادگرایی قدرتمند (مانند تصاویر تکراری از یک پیکر بیصورت وحشتناک و طوفانهای نمادین) و سینماتوگرافی خیرهکننده آرسنی خاچاتوران، فضایی سنگین و روانشناختی خلق میکند که گویی خود طبیعت نیز از رنج زنان به درد میآید.
اگرچه برخی از منتقدان به ساختار غیرخطی و پایان مبهم فیلم انتقاد کردهاند اما هیچکس نمیتواند انکار کند که April یک اثر جسورانه و ضروری است که با نمره ۹۶٪ در راتن تومیتوز و ۸۵ از ۱۰۰ در متاکریتیک، به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سال مورد تحسین قرار گرفته است.
فیلم I’m Still Here: زندگی که در برابر فشار ادامه دارد

فیلم I’m Still Here به کارگردانی والتر سالس، یکی از تأثیرگذارترین و احساسیترین عناوین سال ۲۰۲۵ است که با روایتی عمیق و انسانی از مقاومت یک زن در برابر حکومت دیکتاتوری برزیل، تماشاگر را تا آخرین لحظه درگیر میکند. این فیلم که بر اساس داستان واقعی خانواده پایوا ساخته شده، زندگی یونیس پایوا (با بازی خیرهکننده فرناندا تورس) را روایت میکند که پس از ناپدید شدن همسرش، روبنز پایوا (سلتون ملو)، سیاستمدار مخالف رژیم نظامی، مجبور میشود همزمان با جستوجوی بیامان برای یافتن حقیقت، از پنج فرزندش در شرایطی سخت محافظت کند. آنچه این فیلم را از یک درام سیاسی معمول متمایز میکند، تمرکز آن روی جنبههای انسانی و عاطفی ماجراست… نه خشونت آشکار، بلکه ترس مداوم، انتظار کشنده و تلاش یونیس برای حفظ امید در میان ناامیدی. سالس با مهارت فضایی خفقانآور خلق میکند که در آن حتی صحنههای به ظاهر عادی خانواده نیز با اضطرابی زیرپوستی همراه شدهاند.
بازی فرناندا تورس در نقش یونیس، که برنده جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره ونیز شد، قلب تپنده فیلم است. او زنی را به تصویر میکشد که با وجود ترس و اندوه، هرگز تسلیم نمیشود؛ چه در بازجوییهای وحشتآور نظامیان، چه در تلاش برای تأمین معاش خانواده. صحنههایی مانند وقتی که یونیس پس از آزادی از بازداشت، در سکوت به خانه بازمیگردد و فرزندانش را در آغوش میگیرد، یا زمانی که پس از سالها پیگیری، در نهایت گواهی فوت همسرش را دریافت میکند، از لحظاتی هستند که بیننده را به گریه میاندازند. فیلم با پرشهای زمانی به سالهای بعد، نشان میدهد که زخمهای این خانواده هرگز کاملاً التیام نیافتهاند؛ پیامی که با توجه به بازگشت سیاستمداران افراطی به قدرت در برزیل، امروز بیش از هر زمان دیگری تکاندهنده است.
عنوان My Dead Friend Zoe: درد و وحشت جنگ از زاویهای جدید

عنوان My Dead Friend Zoe به کارگردانی کایل هاوسمن-استوکس، تجربهای متفاوت و عجیب را برای سینماگران در سال ۲۰۲۵ به ارمغان میآورد که با ترکیب هوشمندانه کمدی سیاه و درام روانشناختی، داستانی فراموشنشدنی از غم، دوستی و بهبودی پس از تروما را روایت میکند. این فیلم که با استقبال گسترده منتقدان مواجه شد و نمره ۹۵٪ در راتن تومیتوز را کسب کرد، داستان مریت (سونکوا مارتین-گرین)، کهنهسرباز جنگ افغانستان را دنبال میکند که با حضور روح دوست کشتهشدهاش، زوئی (ناتالی مورالس)، و تنشهای خانوادگی با پدربزرگ ویتنامیاش (اد هریس) دست و پنجه نرم میکند. هاوسمن-استوکس، که خود سابقه خدمت در ارتش را دارد، فیلم را بر اساس تجربیات واقعی سربازان نوشته و این امر به روایت عمق و اصالت بینظیری بخشیده است.
بازی خیرهکننده مارتین-گرین در نقش مریت، زنی که بین احساس گناه نجات نیافتن زوئی و تلاش برای بهبودی خود درگیر بوده، قلب تپنده فیلم است. صحنههای تعامل او با مورالس، که با طنز و گرمی همراه هستند، تضاد دردناکی با واقعیت مرگ زوئی دارند و تماشاگر را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند. اد هریس نیز در نقش پدربزرگی که با آلزایمر مبارزه میکند، عملکردی تحسینبرانگیز دارد و رابطه او با مریت، که هر دو از جنگ زخمخوردهاند، یکی از غمانگیزترین جنبههای فیلم است. حتی نقش کوچک مورگان فریمن به عنوان مشاور مریت، با وجود محدودیت، حضوری گرم و امیدبخش دارد.
فیلم با اجتناب از کلیشههای رایج درباره جنگ، به جای نشان دادن صحنههای نبرد، روی پیامدهای مخرب روانی آن تمرکز میکند. صحنههایی مانند فلشبکهای مریت و زوئی در افغانستان، یا لحظهای که مریت در جلسه مشاوره فریمن سکوت میکند، بهطرز ماهرانهای اضطراب و اندوه PTSD را منتقل میکنند. پایانبندی فیلم، که در آن مریت بالاخره میآموزد با گذشته خود صلح کند و بدون احساساتگرایی بیارزش، پیامی قدرتمند درباره مقاومت و امید را القا میکند.
فیلم Sister Midnight: حضور شوکهکننده از هندوستان

فیلم Sister Midnight ساخته کاران کاندهاری، یکی از منحصر بهفردترین فیلمهای سال ۲۰۲۵ است که با ترکیب جسورانه کمدی سیاه، درام روانشناختی و عناصر سورئال، تماشاگر را به سفری هیجانانگیز و عمیقاً انسانی میبرد. این فیلم که اولین اثر بلند کاندهاری محسوب میشود، داستان اوما (با بازی خیرهکننده رادیکا آپته)، زنی جوان را روایت میکند که پس از ازدواج اجباری با گوپال (آشوک پاتاک)، در فضای خفقانآور یک زندگی زناشویی ناخواسته گرفتار میشود. آنچه در ابتدا به نظر یک کمدی اجتماعی درباره ناسازگاری زناشویی میرسد، به مرور به کابوسی سورئال تبدیل میشود که در آن اوما، تحت فشارهای جامعه و تنهایی، دچار دگرگونیهای روانی و حتی فیزیکی میشود.
رادیکا آپته در نقش اوما درخشان ظاهر شده است؛ زنی که ابتدا با شوخطبعی و عصبانیت خود را با شرایط وفق میدهد اما به تدریج به موجودی تقریباً وحشی تبدیل میشود که دیگر نمیتواند در چارچوب انتظارات جامعه بگنجد. صحنههایی مانند تلاش او برای برقراری ارتباط با گوپال، که به جای ارتباط احساسی به یک دست دادن awkward ختم میشود، یا لحظاتی که او در خیابانهای شلوغ بمبئی قدم میزند و به تدریج گرایشهای حیوانی پیدا میکند، از صحنههای به یاد ماندنی فیلم هستند. فیلم با نمره ۹۶٪ در راتنتومیتوز، نهتنها برای طنز سیاه و بازی درخشان آپته مورد تحسین قرار گرفته، بلکه به دلیل نگاه تیزبینانهاش به موضوع ازدواج اجباری و فشارهای اجتماعی بر زنان در هند نیز ستوده شده است.
فیلم با استفاده از نمادگرایی قوی (مانند تصاویر تکراری جارو به عنوان نماد خانهداری) و سینماتوگرافی خلاقانه، فضایی منحصر به فرد خلق میکند که بین واقعیت و توهم مرزی مشخص ندارد. پایانبندی فیلم میتواند هم نماد رهایی باشد و هم ادامه همان چرخه معیوب.
عنوان When Autumn Falls: بازی با احساسات سینمای فرانسه

عنوان When Autumn Falls (یا When Fall is Coming) ساخته فرانسوا اوزون، یکی از ظریفترین و هوشمندانهترین عناوین سال ۲۰۲۵ است که با نگاهی عمیق به تنهایی، پیری و پیچیدگیهای روابط خانوادگی، تماشاگر را به سفری پر از کشمکشهای عاطفی میبرد. این اثر سینمایی که در جشنواره فیلم سن سباستین برنده دو جایزه شد، داستان میشل (با بازی هلن ونسان)، یک زن سالخورده در منطقه روستایی بورگونی را روایت میکند که زندگی آرام او با ورود نوهاش لوکاس و آزادی پسر دوستش از زندان دگرگون میشود. آنچه در نگاه اول یک درام آرام درباره سالمندی به نظر میرسد، به مرور به نقاشی باورنکردنی و منحصربهفرد از رازهای سرکوبشده، گناه و انتقام تبدیل میشود. اوزون با مهارت فضایی پر از نمادگرایی خلق میکند؛ پاییزی که هرگز به زمستان نمیرسد، کلبهای روستایی پر از سوغات گذشته و قارچهای سمی که مرز بین تصادف و قصد را محو میکنند.
بازی هلن ونسان در نقش میشل، زنی که مهربانی سطحی او کمکم ترک برمیدارد تا جنون و اندوهی قدیمی را آشکار کند، بدون شک یکی از جوانب مثبت فیلم است. صحنههایی مانند مهمانی شامی که در آن میشل به دخترش والری (لودوین سانیه) قارچهای سمی میدهد، یا لحظات تنهایی او در کلبهای که دیوارهایش شاهد رازهایش هستند، از صحنههای بهیادماندنی سینمای معاصر فرانسه محسوب میشوند. فیلم با نمره ۹۶٪ در راتن تومیتوز، نهتنها برای اجرای بازیگرانش (به ویژه ونسان و ژوزیان بالاسکو در نقش دوستش ماری-کلود) ستوده شده بلکه برای ساختار روایی هوشمندانهاش نیز تحسین شده است؛ روایتی که مانند فصل پاییز، ظاهری آرام و باطنی طوفانی دارد.
تم اصلی فیلم، تقابل میان تصویر جامعه از سالمندان به عنوان موجوداتی بیآزار و واقعیت پیچیده عواطفشان است. اوزون با نشان دادن اینکه چگونه گذشته میشل (از جمله ارتباطش با پسر ماری-کلود) بر حال او سایه میاندازد، پرسشهای ناراحتکنندهای درباره طبیعت انسان مطرح میکند.
فیلم Misericordia: کنار هم قرار گرفتن ژانرهای هیجانی و کمدی سیاه

فیلم Misericordia ساخته آلن گیرودی، به راحتی در فهرست احساسبرانگیزترین فیلمهای سال ۲۰۲۵ قرار میگیرد چراکه با ترکیب جسورانهای از ژانرهای هیجانی، کمدی سیاه و درام روانشناختی، تماشاگر را درگیر داستانی پرکشش و عمیقاً انسانی میکند. این فیلم که در بخش Cannes Primiere جشنواره کن ۲۰۲۴ به نمایش درآمد و برنده جایزه Louis Delluc شد، داستان ژرمی (با بازی فلیکس کیسیل) را روایت میکند که پس از مرگ رئیس سابقش، به زادگاهش در روستای سن-مارشیال بازمیگردد و درگیر رابطهای پیچیده با بیوه او، مارتین (با ایفای نقش کاترین فرو)، پسر خشمگینش و یک کشیش مرموز میشود. آنچه در ابتدا به نظر یک درام ساده میرسد، به مرور به اثری هیجانی و روانشناختی تبدیل میشود که مرزهای بین گناه، بخشش و تمایلات انسانی را محو میکند.
گیرودی با مهارت فضایی پرتنش و خارقالعاده خلق میکند؛ تصاویر جنگلهای مهآلود اوکسیتانی، کلیسای کوچک روستا و نماهای درخشان از قارچهای سمی که به عنوان نماد گناه و فساد در فیلم ظاهر میشوند. بازی خیرهکننده کیسیل در نقش ژرمی، مردی که هم قربانی است و هم مهاجم، و کاترین فرو در نقش مارتین، زنی عجیب که درگیر احساسات است، از نقاط قوت عالی فیلم هستند. صحنههایی مانند گفتوگوی پایانی ژرمی با کشیش (ژاک دووله) که در آن مرزهای بین اعتراف، وسوسه و تهدید محو میشوند، از لحظات بهیادماندنی سینمای معاصر فرانسه هستند.
فیلم با نمره ۹۶٪ در راتن تومیتوز و ۸۳ در متاکریتیک، نهتنها برای اجراهای درخشان و کارگردانی ظریف گیرودی تحسین شده بلکه برای پرداختن به موضوعاتی مانند گناه جمعی، انزوا و هویت نیز مورد ستایش قرار گرفته است. پایانبندی مبهم فیلم، که اکنون علاقهای به اسپویل کردن آن ندارم، تماشاگر را با این پرسش تنها میگذارد: آیا بخشش ممکن است یا گناه همیشه دنبالمان میآید؟
عنوان The Life of Chuck: تجربهای سورئال و فانتزی از روند زندگی

عنوان تحسینشده The Life of Chuck ساخته مایک فلاناگان، یکی از تأثیرگذارترین و احساسیترین فیلمهای سال ۲۰۲۵ است که با روایت غیرخطی و عمیق خود، تماشاگر را به سفری فراموشنشدنی از زندگی، مرگ و معنا میبرد. این فیلم که بر اساس رمان کوتاه استیون کینگ ساخته شده، داستان چارلز “چاک” کرانتز (با بازی تام هیدلستون) را در سه بخش معکوس روایت میکند: از لحظه مرگ او در ۳۹ سالگی تا کودکیاش. این ساختار منحصر به فرد نهتنها یک تجربه سینمایی جذاب و فراموشنشدنی خلق کرده بلکه بیننده را وادار به تأمل درباره ارزش لحظات کوچک زندگی میکند.
تام هیدلستون در نقش چاک درخشان ظاهر میشود اما بازیگران دیگر مانند مارک همیل (لوک اسکایواکر افسانهای) در نقش پدربزرگ چاک و کیت سیگل در نقش معلم او نیز عملکردی بهیادماندنی دارند. صحنههای رقص چاک در خیابانهای بوستون و سالن مدرسه، نماد آزادی و شادی در میان رنجهای زندگی هستند. این در حالیست که بخشهای آخر فیلم که جهان را در حال نابودی نشان دادهاند، استعارهای قدرتمند از مرگ چاک و ناپدید شدن خاطرات او ارائه میدهند. فیلم با ترکیب عناصر فانتزی و واقعگرایی، پرسشهای بزرگی درباره هویت، حافظه و تأثیر یک فرد عادی بر جهان مطرح میکند؛ تمهایی که در دیالوگ معروف «من حاوی جوانب متعددی هستم» به اوج خود میرسند.
اگرچه برخی منتقدان به ساختار غیرمتعارف و لحن بعضاً احساساتی فیلم انتقاد کردهاند اما اکثر نظرات تحسینآمیز بودهاند؛ بهویژه برای ایفای نقشهای بازیگران و کارگردانی ظریف فلاناگان. این فیلم با نمره ۸۲٪ در راتن تومیتوز و برنده جایزه منتخب مردم در جشنواره تورنتو، نهتنها یک کاندیدای عالی برای فهرست فیلمهای احساسی ۲۰۲۵ بوده بلکه اثری است که بیننده را مدتها پس از تماشا به فکر وامیدارد. عنوان The Life of Chuck در نهایت یادآوری لطیفی است که هر زندگی، هرچند کوتاه، جهان خاص خود را داشته و ارزش تجلیل دارد.
![[DEMON] [DEMON]](https://gamefa.com/wp-content/uploads/avatars/195400/1749989610-bpthumb.jpg)

منبع: gamefa.com