نقد سریال انیمیشنی Marvel Zombies | زامبیهای مارول – موبوگیم
مارول، این غول سرگرمیسازی که این روزها دنیای سینمایی آن (MCU) بیش از هر زمان دیگری نشانههای خستگی را بروز میدهد، بار دیگر به عرصه انیمیشن پناه برده است. اما آیا Marvel Zombies که روی پلتفرم امن دیزنی پلاس عرضه شده، یک تجربه جسورانه است یا فقط یک انحراف خونین و بیخطر از فرمول همیشگی؟ پاسخ، بیش از هر چیزی به دومی تمایل دارد. این مجموعه چهار قسمتی، که خود را بهعنوان ادامهای برای اپیزود محبوب «What If» جا میزند، یک ایده هیجانانگیز را معرفی میکند: چه میشد اگر انتقامجویان ابرقهرمان ما به موجوداتی ویرانگر تبدیل میشدند که تنها غریزهشان تغذیه است؟ متأسفانه، سریال هرگز جرات نمیکند تا پایان این ایده را پیش ببرد.

سریال Marvel Zombies، که از یک اپیزود محبوب از سریال «چه میشد اگر…؟» منشأ گرفت، این وعده را میداد که با ارائه نسخهای تاریکتر، خشنتر و بالغتر از دنیای مارول، مرزهای خلاقیت را جابجا کند. این پروژه با درجه بندی TV-MA (مخصوص بزرگسالان) و الهام از کمیکهای پرطرفدار رابرت کرکمن، این انتظار را ایجاد کرد که شاهد تجربهای بیپروا و خلاف عادت باشیم. متأسفانه، آنچه در نهایت تحویل داده میشود، بیشتر شبیه یک اپیزود کشدار و کمجان از «What If» است تا یک انحراف جسورانه. این سریال با وجود لحظات پراکندهای که نوید چیزی بیشتر را میدهند، در نهایت به دلیل فقدان شدید جسارت بصری، ساختار روایی بیروح و عدم تمایل به تحقق کامل پتانسیل خشن خود، شکست میخورد. در ادامه با نقد سریال انیمیشنی Marvel Zombies همراه موبوگیم باشید.
مارول امسال در سینماها با «چهار شگفتانگیز» به کار خود پایان داد، اما در قلمرو سریالها، به ویژه انیمیشن، هنوز نقشههایی در سر دارد. هواداران این قالب در آغاز سال با سریال «مرد عنکبوتی محله باصفای شما» و سپس با «چشمهای واکاندا» روبرو شدند. اکنون نوبت به «زامبیهای مارول» رسیده، اسپینآفی از دنیای What If که میخواست نبردی نو میان ابرقهرمانان و زامبیها را در جهانی دیگر به تصویر بکشد. هرچند که این درونمایه اکنون به کلی فرسوده شده، اما مارول با تکیه بر شخصیتهای محبوبش و همچنین با دریافت رده سنی بزرگسالان، این فرصت را داشت که نمایشی خشن و بهیادماندنی بیافریند تا هواداران را برای فیلم بعدی «انتقامجویان» هیجانزده کند. افسوس که این فرصت طلایی به کلی تباه شده است.

داستان حول محور سه قهرمان زن (خانم مارول، آیرونهارت، و کیت بیشاپ) میگردد که در دنیایی تسخیرشده توسط زامبیها به دنبال دستگاهی برای نابودی این طاعون هستند. آنان با بلید، شکارچی نامآشنا، همراه میشوند و به گروهی از جاسوسان شناخته شده دنیای مارول میپیوندند تا در نهایت، در برابر واندا ماکسیموف (ملکه سرخ) که خواهان ادامه این وضعیت است، بایستند. آنان برای این نبرد نهایی به کمک قهرمانان بازماندهای چون شانگچی، زمو، و دیگران نیاز دارند.
اما مشکل اصلی از همین جا آغاز میشود. این سریال بر شخصیتهایی متمرکز شده که در دنیای سینمایی اصلی مارول یا به تازگی معرفی شدهاند یا هنوز جایگاه خود را پیدا نکردهاند یا از اساس با مارول خداحافظی کردهاند. بینندهای که با نسخه اصلی این شخصیتها در فیلمها ارتباط عاطفی عمیقی برقرار نکرده، چگونه باید سرنوشت نسخه جایگزین آنان در جهانی دیگر برایش اهمیت داشته باشد؟ این انتخاب، نشان از برنامهریزی نادرست مارول در سالهای گذشته، یعنی از فاز دوم به بعد دارد. افزون بر این، خشونت بیپروای سریال با صحنههای بریدهشدن اعضا و فوران خون در تقابلی عجیب با فضای نوجوانانه و شوخیهای مداوم شخصیت خانم مارول قرار میگیرد و اثری دوپهلو و گیجکننده میآفریند. تنها در سکانسهایی که شخصیتهای کهن و محبوبی چون مرد عنکبوتی، ثور، و هالک روی صفحه حاضر میشوند، سریال Marvel Zombies جان میگیرد. قسمت سوم که به این نبردها میپردازد، بیگمان برترین بخش این مجموعه چهارقسمتی است. این حس همواره با بیننده است که اگر مارول به جای شخصیتهای گمنام، بر همین قهرمانان نامآشنا سرمایهگذاری میکرد، چه اثر برجستهای میتوانست خلق شود. تبدیل شتابزده بسیاری از این قهرمانان به زامبی در اوایل داستان، ضربهای مهلک به ساختار دراماتیک اثر وارد میکند.
البته انتخاب واندا ماکسیموف در نقش شرور اصلی انتخابی درست است. قدرت شیطانی او پس از رویدادهای فیلم «Doctor Strange in the Multiverse of Madness» برای همگان آشکار است و حضورش حالوهوایی ترسناک به نبرد پایانی میبخشد. همچنین صحنههای نبرد، به طور کلی با نگاه مهربانانه قابل قبول و خوشساخت هستند و گاهی از عناصر ژانر وحشت به خوبی بهره میبرند. نیمه دوم سریال، به ویژه یک نبرد پایانی، به طور محسوسی از دو قسمت نخست که کشدار و فاقد جذابیت هستند، بهتر است. اما بزرگترین ضربه در پایان کار وارد میشود: سریال هیچ پایان بستهای ندارد! سازندگان با امید به ساخت فصل دوم، داستان را بر یک شوک یا پیچش لحظهای تمام میکنند. این تصمیمی غیرحرفهای و ریسکی بزرگ است. بینندهای که تا به اینجا با اثر همراه نبوده، چه دلیلی دارد برای فصل بعدی بازگردد؟ پایانبندی اینشکلی، بیاحترامی به وقت و سرمایه عاطفی مخاطب است.

از نظر بصری، سریال دنبالهرو سبک شناختهشده سریال What If است و در صحنههای اکشن، به خوبی از آزادی رده سنی بزرگسالان بهره برده است. با این حال، این حس همواره وجود دارد که این داستان اگر به صورت یک فیلم زنده ساخته میشد، میتوانست بسیار تاثیرگذارتر باشد. البته خود سبک بصری نیز از نظر من جای اشکال اساسی دارد؛ یکی از ضعفهای بصری درشت Marvel Zombies که بلافاصله چشم را میآزارد، سبک انیمیشن آن است. این سبک ترکیبی دو بعدی-سه بعدی که پیش از این در What If دیده بودیم، اینجا نیز نه تنها پیشرفت نکرده، بلکه به عاملی بازدارنده تبدیل شده است. این سبک فاقد وزن و تاثیرگذاری لازم برای اکشن است و صحنههای درگیری را به مجموعهای از تصاویر شلوغ و گاهی غیرقابل تشخیص تبدیل میکند. وقتی یک زامبی ابرقهرمانی منفجر میشود، باید حس ویرانی و هراس را منتقل کند، اما این انیمیشن سایهزنی شده، این لحظات را به اندازه نابودی یک ربات در یک سریال کودکانه بیاهمیت جلوه میدهد. این مسئله به طور مستقیم بر تأثیرگذاری خشونت شدید شده سریال نیز سایه میاندازد و آن را بیریخت و خالی از هیجان میکند.
لازم است بگویم فیلمنامه Marvel Zombies که توسط «زِب ولز» نوشته شده، سعی میکند گروهی از شخصیتهای نسبتاً تازهنفس MCU مانند «کیت بیشاپ»، «خانم مارول» و «شانگچی» را در مرکز داستان قرار دهد. در حالی که این ایده برای ایجاد ترکیبات جدید ستودنی است، اجرای آن سطحی باقی میماند. شخصیتها بیش از آنکه عمق داشته باشند، مجموعهای از خصیصههای رفتاری هستند. برای مثال، نقش محوری «خانم مارول» در این دنیای آخرالزمانی هرگز به طور قانعکنندهای توضیح داده نمیشود و حضور او یک الزام استودیویی برای تبلیغ یک شخصیت محبوب به نظر میرسد تا یک انتخاب روایی محکم. در مجموع داستان حول محور یک «مک گافین» جادویی میچرخد، یک طرح داستانی آشنا که احساس میشود تنها بهانهای برای به حرکت درآوردن شخصیتها از نقطه A به نقطه B است. تضاد اصلی با یک اسکارلت ویچ زامبی شده، روی کاغذ ایدهای عالی است، اما در اجرا، این تهدید هرگز به صورت ملموس و دائمی احساس نمیشود. پیچشهای داستانی قابل پیشبینی هستند و مرگهای مهم یا خارج از صفحه رخ میدهند یا با عجله از آنها عبور میشود که این امر، هر گونه تأثیر عاطفی احتمالی را خنثی میکند.

اما شاید بزرگترین ناامیدی سریال Marvel Zombies در مورد شکاف عظیم بین وعدههای تبلیغاتی آن (درجه TV-MA) و محتوای نهایی باشد. این سریال به وضوح قصد دارد تا از محدودیتهای معمول محصولات مارول فراتر رود، اما در عمل، تنها یک پله از خشونت موجود در یک فیلم معمولی PG-13 بالاتر میرود. در حالی که صحنههایی از گاز گرفته شدن و نابودی زامبیها وجود دارد، این خشونت فاقد هرگونه حس خونین اما جذاب، تهوعآور یا مخرب موجود در کمیکهای منبع است. به بیان ساده، این سریال به اندازه کافی جسارت ندارد که واقعاً «مخصوص بزرگسالان» باشد. در مقایسه، حتی فیلم «Doctor Strange in the Multiverse of Madness» ساخته سم ریمی، که یک اثر live-action با درجه PG-13 بود، در ایجاد حس ترس و ارائه صحنههای خلاقانهتر خشونت، موفقتر عمل کرد.
«زامبیهای مارول» در نهایت، به دلیل تعلل در تولید و انتخابهای نادرست در زمینه شخصیتپردازی، به عنوان فرصتی از دست رفته در تاریخچه مارول ثبت خواهد شد. هواداران پر و پاقرص What If ممکن است لحظاتی را در آن بیابند، اما برای عموم مخاطبان، این اثر تنها یک کنجکاوی فرعی و قابل اغماض است. بنابراین باز به این نکته بازمیگردم که ایده آلوده کردن دنیای پاک و رنگارنگ ابرقهرمانی به طاعون سیاه زامبیها، در تئوری جذاب به نظر میرسد. اما این تقابل میتوانست خاکستریهای اخلاقی جالبی را کشف کند و تصویری فراموشنشدنی از هراس را در دل مخاطب بکارد. سریال «زامبیهای مارول» با داشتن این ایده اولیه و برخورداری از آزادی عمل یک انیمیشن با درجه سنی بزرگسال، تمام عناصر لازم برای ایجاد یک تجربه منحصر به فرد و فراموشنشدنی را در اختیار داشت. اما آنچه بر صفحه نقش بسته، نه یک کابوس جسورانه، که یک کمدی اشتباه و در نهایت، یک فرصت بزرگ تباهشده است. مشکل اصلی که از همان لحظات اولیه آشکار میشود، انتخاب کامالا خان (خانم مارول) به عنوان ستون اصلی داستان است. تصمیمی که به داستانی ویرانگر تبدیل میشود. حضور او که با طنزپردازیهای نابهجا و روحیه نوجوانانهاش تعریف میشود، مانند کسی است که به یک مهمانی ترسناک رسمی با لباس مسخرهای وارد شده باشد. این تقابل ناهمگون، هر تلاشی برای ایجاد فضایی تاریک یا حتی لحظهای باورپذیر از وحشت را خنثی میکند. بیننده درگیر یک دوگانگی آزاردهنده میشود: آیا این یک ماجراجویی خونین است یا یک کمدی ناخواسته؟

این آشفتگی در سطح کلانتر داستان نیز نمایان است. سریال با شتابی گیجکننده از یک نقطه به نقطه دیگر میپرد، گویی که کارگردان از چکیدهای از صحنههای اکشن عبور میکند تا روایتی منسجم خلق کند. شخصیتهای جدیدی معرفی میشوند و بلافاصله به حاشیه رانده میشوند، و طرحهای داستانی امیدوارکننده مانند ثوری شکستخورده یا ویبرانیوم مذاب تنها در حد یک اشاره سطحی باقی میمانند. این اثر فاقد آن چیزی است که هر داستان زامبیای به آن نیاز دارد: حس خطر و احساسی از هزینه. وقتی شخصیتی ناپدید میشود، هیچ وزن عاطفی احساس نمیکنیم زیرا فیلمنامه هرگز زمانی را برای ساختن پیوندی معنادار با آنها صرف نکرده است. بدتر از همه، شیوه بیشرمانهای است که سریال با استفاده از آن، بینندگان را فریب میدهد. حضور کوتاه شخصیتی مانند بلید که طرفداران سالها در انتظار دیدنش در دنیای سینمایی مارول بودهاند در این مجموعه نه از روی خلاقیت، که یک ترفند تبلیغاتی محض است. این حرکت، نشاندهنده بیاحترامی به هوش مخاطب و نشانهای از ناامیدی سازندگان از جذب مخاطب بر اساس شایستگیهای خود اثر است.
در نهایت، Marvel Zombies به چیزی که باید باشد تبدیل نمیشود. این سریال یک تراژدی خونین نیست، یک کمدی ناموفق است که لحن خود را نمیشناسد. یک اثر هولناک نیست، بلکه یک توالی از صحنههای اکشن بیروح است که با دیالوگهای ضعیف به هم پیوند خوردهاند. و مطمئناً یک داستان کامل نیست، بلکه فقط یک پیشغذای بیمزه برای چیزی است که ممکن است هرگز نیاید. این اثر، نمونهای کلاسیک از محصولی است که توسط کمیتههای ایده پرردازی طراحی شده است: فاقد دیدگاه منسجم، مملو از تضادهای داخلی و در نهایت، فراموششدنی.

ارزیابی نهایی: یک آش شلهقلمکار ناهمگون که در دریاچه فرصتهای از دست رفته شناور است.
نقاط قوت: چند صحنه اکشن که از آزادی انیمیشن برای نمایش خشونت بیپروا استفاده میکنند. حضور شرور اصلی که میتوان قبولش داشت. شخصیتهای شناختهشده و محبوب داستان را گاهی زنده میکنند. برخی جلوههای بصری و خشونت گرافیکی.
نقاط ضعف: تقابل فاجعهبار لحن طنزآمیز با موضوعیت تاریک داستان. شخصیتپردازی ضعیف و فقدان کامل همذاتپنداری. ساختار شلخته و روایتی عجولانه. پایانبندی باز که نشان از برنامهریزی نامطمئن تولید دارد. استفاده ابزاری از شخصیتهای محبوب برای پوشش دادن ضعفهای اساسی. دو قسمت نخست کند و خستهکننده و بهرهگیری ناکافی از مفهوم زامبیها.
امتیاز منتقد: ۵ از ۱۰
منبع: gamefa.com
